مدرسه علميه الزهرا مياندوآب

اللم عجل لولیک الفرج
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

حماسه ی 9 دی در کلام مقام معظم رهبری

09 دی 1395 توسط پرهیزگار

در تاریخ ماندگار شد.

روز های سال به طور طبیعی و به خودی خود همه مثل همند.این انسانها هستند این اراده ومجاهدتهاست که یک روزی را از میان روزهای دیگر بر می کشد وآن را مشخض می کند،متمایز می کند ،متفاوت می کند ومثل یک پرچمی نگه میدارد تا راهنمای دیگران باشد.روز عاشورا -دهم محرم-فی زنفسه با روزهای دیگر فرقی ندارد،این حسین بن علی(ع) است که به این روز جان می دهد ،معنا میدهد ،تا عرش بالا می برد،مجاهدتهای یاران حسین بن علی(ع) این اهمیت را میدهد.، روز 19 دی هم همین جور است،روز 9 دی امسال هم از همین قبیل است.9 دی با 10 دی فرقی ندارد.این مردمند که ناگهان با یک حرکت -که آن حرکت برخاسته از همان عواملی است که 19 دی قم را تشکیل داد،یعنی برخاسته از بصیرت است،از دشمن شناسی است ،از وقت شناسی است،از حضور در عرصه مجاهدانه است-روز نهم دی را نیز متمایز می کنند.

مطمئن باشید روز 9 دی امسال هم در تاریخ ماند،این هم یک روز متمایزی شد.

 

 

 1 نظر

چرا در آخر الزمان قم امن ترین مکان است؟

17 دی 1394 توسط پرهیزگار

چرا در آخر الزمان قم امن ترين مکان است؟
مرحوم حاج شيخ عباس قمي(صاحب مفاتيح الجنان) در کتاب سفينة البحار(ج7، ذيل حرف ق) به نکاتي پيرامون قم و ويژگيهاي آن پرداخته و به رواياتي اشاره کرده است که به امن بودن اين منطقه توجه شده است. از امام صادق(ع) روايت شده است: اگر مصيبت بر شما وارد شد بر شما باد به قم که آنجا مأمن فاطميون است.
شايد ويژگيهاي ذيل باعث شده است که شهر مقدس قم داراي چنين جايگاهي باشد:
الف. مدفن کريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه(س)؛
ب. مدفن بسياري از علما و فقها و اولياي بزرگ الهي؛
ج. لقب قم از پيامبر گرامي(ص) اخذ شده است که در شب معراج با ديدن شيطان در اين سرزمين با لفظ قم او را از اينجا راند.
د. شهر اهل بيت مي باشد با توجه به ولايت مداري مردم اين سرزمين از امام صادق(ع) نقل شده است: براي ما اهل بيت حرمي است که آن شهر قم است. (سفينة البحار).
هـ . قم مرکز علم اهل بيت و صدور آن به عالم است. از امام صادق(ع) نقل شده است: به زودي کوفه از مؤمنين خالي مي شود و جمع مي شود(مخفي مي شود) علم از آن همان گونه که مار در سوراخ خود مخفي مي شود، سپس ظاهر مي شود علم به شهري که به آن قم مي گويند و مي گردد معدن علم و فضل.(سفينة البحار).
و. اهالي قم هنگام ظهور، همراهان و ياوران امام مهدي(ع) هستند. از امام صادق(ع) نقل شده است: قم را قم ناميدند زيرا اهل آن با قائم آل محمد(ع) جمع مي شوند و با او قيام مي کنند و بر او استفامت و پايداري ميورزند و او را ياري و نصرت مي کنند. (سفينة البحار).
ز. يکي از درهاي بهشت براي اهل قم است. از امام رضا(ع) نقل شده است: براي بهشت هشت در است و يکي از آنها براي اهل قم است، پس خوشا به حال انها، پس خوشا به حال انها، پس خوشا به حال انها.
هر چند همه ويژگيها در جاي خود بسيار مهم و ارزشمند است اما نکته پنجم جايگاه خاصي دارد، زيرا منادي کامل و واقعي دين اسلام در دوران سخت و سنگين غيبت و صدور آن به جهان و آشنا کردن مردم با حقيقت دين، حوزه علميه قم است و خداوند و امام عصر(ع) اين ندا و دعوتگر را رها نميکند. با صدور دين و معارف مهدويت است که مردم آمادگي بيشتر براي ظهور پيدا مي کنند.

 

 1 نظر

فلسفه قرآن به سر گرفتن در شبهای قدر

18 تیر 1394 توسط پرهیزگار

 فلسفه قرآن به سر گرفتن در شبهای قدر

در خصوص فلسفه قرآن به سر گرفتن در شب‌های قدر  روایاتی  از اهل بیت (ع) وجود دارد  که  شاید یکی از دلایلش این باشد  که قرآن تجلی کلام حق است بنابراین وقتی در شب‌های قدر آن را بر روی سرمان می‌گیریم به این معناست که “خدایا در عالم وجود چیزی بالاتر از قرآن که نماینده خودت باشد نداریم".

همچنین در شب‌های قدر مسلمانان با توجه به اینکه به خاطر گناهانشان در نزد خدا آبرویی ندارند قرآن را بالای سر می‌گیرند زیرا کلام الهی است و وقتی که زیر چتر رحمت خدا باشیم او را به بزرگی خودش قسم می‌دهیم تا ما را ببخشد.

تبلور قرآن امامان معصوم هستند و ما در شب‌های قدر علاوه بر قرآن 14 معصوم (ع) را واسطه قرار می‌دهیم، یعنی از نبی  اکرم (ص) شروع می‌کنیم و تا امام دوازدهم امام عصر (عج) خدا را قسم می‌دهیم تا به آبروی اینان ما را نیز جزو بخشودگان قرار دهد چرا که در عالم، کتابی بالاتر از قرآن و انسان‌هایی بالاتر از چهارده معصوم وجود ندارند که بتوان به واسطه مقام و منزلتشان در نزد خداوند از حضرت حق استغفار کرد.


 1 نظر

ویژه برنامه شهادت حضرت زهرا(س) با حضور مدیر مدرسه علمیه الزهرا(س)

14 اسفند 1393 توسط پرهیزگار

ویژه برنامه شهادت حضرت زهرا(س) با حضور مدیر مدرسه علمیه الزهرا(س)

مورخه93/12/12 مراسم ویژه شهادت حضرت صدیقه طاهره(س) از ساعت 10 با سخنرانی حاج خانم پرهیزگار مدیر مدرسه علمیه الزهرا(س) میاندوآب در سالن اجتماعات برگزار گردید. ایشان ضمن بیان حدیث نبی اکرم (ص) مبنی برفضائل حضرت زهرا(س) شهادت بانوی دو عالم را تسلیت عرض کرده وفرمودند وهدف از تشکیل این جلسه را تبیین وپیروی از سیره عملی حضرت زهرا(س) و الگو گیری از زندگی برترین بانوی اسلام بیان نموده ودر توضیح مطلب اشاره کردند که حضرت زهرا(س) بهترین دختر برای پیامبر اکرم (ص) وبهترین همسر برا ی حضرت علی (ع) و بهترین مادر برای فرزندانشان بودند که تاسی به ایشان مهمترین شیوه زندگی طلاب باید باشد ودر ادامه توصیه هایی در مورد خریدهای عید وحفظ حرمت ایام فاطمیه  وچگونگی دید وبازدیدها برای طلاب کردند و زیارت حضرت زهرا(س) و حدیث کسا  قرائت شد.


           

 1 نظر

برکات ورود حضرت معصومه علیها السلام به شهر قم

25 دی 1393 توسط پرهیزگار

بركات ورود حضرت معصومه عليها السلام به شهر قم

حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در روز اول ذيقعده در مدينه منوره ديده به جهان گشود. پدر بزرگوار آن حضرت، امام موسى كاظم عليه السلام و مادر گرامى‏اش حضرت نجمه خاتون مى‏باشد، كه بعد از تولد حضرت رضا عليه السلام به «طاهره‏» ملقب گرديد. (1)

بنابراين حضرت معصومه عليها السلام با امام رضا عليه السلام خواهر و برادر ابوينى هستند. در سال 201 قمرى در پى انتقال اجبارى امام رضا عليه السلام به خراسان، حضرت معصومه عليها السلام بعد از يك سال تحمل دورى برادر بزرگوارش از مدينه منوره عازم خراسان گرديد. از آن جايى كه حضرت فاطمه معصومه عليها السلام پيام آور فرهنگ و معارف اهل بيت عليهم السلام و مدافع مظلوميت امامان شيعه و تداوم بخش راه پدر بزرگوارش در مبارزه با طاغوت‏هاى زمان بود، عوامل حكومتى بنى عباس، در شهر ساوه به كاروان حامل آن حضرت حمله كرده و همراهان آن حضرت را به شهادت رساندند. حتى طبق نوشته استاد محقق شيخ جعفر مرتضى عاملى در كتاب حياة الامام الرضا عليه السلام، آن حضرت را نيز مسموم نمودند (2) . حضرت فاطمه معصومه عليها السلام بر اثر مسموميت و شدت غم و اندوه در شهر ساوه بيمار گرديد و فرمود: مرا به شهر قم ببريد; زيرا از پدرم شنيدم كه مى‏فرمود: شهر قم مركز شيعيان ماست (3) . براى همين حضرت معصومه عليها السلام در 23 ربيع الاول سال 201 قمرى به شهر قم وارد شده و مورد استقبال عده زيادى از مردم مشتاق و شيفته اهل بيت عليهم السلام قرار گرفت. آن بزرگوار بعد از 17 روز اقامت در منزل موسى بن خزرج كه به «بيت النور» شهرت يافت، در دهم ربيع الثانى سال 201 هجرى ديده از جهان فرو بسته و در «باغ بابلان‏» محل فعلى مزار آن حضرت دفن گرديد.

شهر قم قبل از ورود حضرت معصومه عليها السلام

قم قبل از اسلام به صورت چند قلعه بوده كه عده‏اى زرتشتى و يهودى در آن زندگى مى‏كردند. بعد از اسلام با آمدن اشعرى‏ها (كه اصالتا شيعه و يمنى تبار بوده‏اند)، كم كم اين سرزمين توسعه يافت. در اوائل قرن اول و در سال 23 هجرى شهر قم توسط لشكر اسلام فتح گرديد و رفت و آمد مسلمانان عرب به قم آغاز شد. نخستين كسانى كه از اشعرى‏ها به قم آمدند عبدالله بن سعد و عبدالله احوص و عبدالرحمن و اسحاق از فرزندان سعد بن مالك بن عامر اشعرى بودند و به اين ترتيب ارتباط شيعيان خالص علوى با قم برقرار شده و مامن شيعيان گرديد. از آن زمان مردم قم به مذهب اهل بيت عليهم السلام علاقه خاصى پيدا كرده و به همين جهت مورد سختگيرى و بى مهرى خلفاى حاكم و ستمگر عصر خود بودند.

شهر قم قبل از ورود حضرت معصومه عليها السلام از آبادانى ظاهرى بى بهره بود و اهالى شيعى مذهب آن در اثر بى‏توجهى حاكمان مورد آزار و اذيت‏بودند، اما از لحاظ ايمان و اعتقاد مذهبى، اين شهر بهترين فضاى معنوى را داشته و زمينه پذيرش اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله و ياران با وفاى آنان در اين منطقه كاملا فراهم بود.(4)

به همين جهت امامان معصوم عليهم السلام در مناسبت‏هاى مختلف، شهر قم و اهالى آن را مورد عنايت قرار داده و عبارات زيبايى را كه حاكى از علاقه‏مندى آن بزرگواران به اين خطه ايران بود، بيان مى‏كردند. حتى گاهى ائمه اطهار با فرستادن تحفه‏ها و هدايا اهل قم را مفتخر مى‏ساختند. از جمله مى‏توان به ابى جرير زكريا بن ادريس و زكريا بن آدم و عيسى بن عبدالله و چند نفر ديگر اشاره نمود كه به افتخار اخذ هداياى ارزشمندى همچون انگشترى و جامه و كفن از دست مبارك ائمه هدى عليهم السلام نائل شدند. (5)

به نظر مى‏رسد تعداد اخبار و احاديثى كه در مورد شهر قم از ائمه اطهار عليهم السلام روايت‏شده است درباره هيچ يك از شهرهاى ايران روايت نشده است. مرحوم شيخ حسين مفلس در كتاب «تحفة الفاطميين‏» چهل حديث در باره قم نقل كرده است (6) .

در كتاب‏هاى معتبر شيعى همچون بحارالانوار; سفينة البحار و مستدرك سفينة البحار و… در اين رابطه روايات جامع و قابل توجهى نقل شده است. براى آشنايى بيشتر به برخى از اين روايات اشاره مى‏كنيم:

1-سلام بر اهل قم

امام صادق عليه السلام روزى با اشاره به عيسى بن عبدالله قمى فرمود: «سلام بر مردم قم! خداوند شهرهاى آنان را با باران سيراب كند و بركت‏ها را بر آنان نازل كند و بدى‏هاى آنان را به خوبى مبدل گرداند. آن‏ها اهل ركوع و سجود و قيام و قعودند. آنان فقيه و دانشمند و اهل درك حقايق و روايت و عبادت نيكو هستند» . (7)

2- راهى به سوى بهشت

صفوان بن يحيى كوفى معروف به بياع سابرى از نزديكترين و مطمئن‏ترين ياران امام رضا عليه السلام مى‏گويد: روزى در حضور امام رضا عليه السلام نشسته بودم كه از شهر قم و اهالى آن سخن به ميان آمد و اينكه آنان در زمان ظهور حضرت ولى عصر عليه السلام به سوى آن بزرگوار ميل خواهند كرد. در اين لحظه امام هشتم عليه السلام به اهل قم درود فرستاده و فرمود: «رضى الله عنهم، ثم قال: ان للجنة ثمانية ابواب و واحد منها لاهل قم; و هم خيار شيعتنا من بين سائر البلاد، خمر الله تعالى ولايتنا فى طينتهم; (8) خداوند از آنان خشنود باشد، سپس فرمود: همانا بهشت داراى هشت در است كه يكى از آن درها مخصوص مردم قم است. آنان شيعيان برگزيده ما در ميان ساير شهرها هستند. خداوند ولايت و محبت ما [اهل بيت] را با طينت آنان عجين كرده است.»

3- پايگاه ياران مهدى عليه السلام

عفان بصرى مى‏گويد: روزى امام صادق عليه السلام به من فرمود: «اتدرى لم سمى قم؟ قلت: الله و رسوله و انت اعلم. قال: انما سمى قم لان اهله يجتمعون مع قائم آل محمد - صلوات الله عليه - و يقومون معه و يستقيمون عليه و ينصرونه; آيا مى‏دانى چرا شهر قم را «قم‏» ناميده‏اند؟ عرض كردم: خدا و پيغمبرش و شما آگاهتريد. امام عليه السلام فرمود: قم ناميده شده است‏براى اينكه اهل آن با قائم آل محمد صلى الله عليه و آله همراه مى‏شوند و با او قيام نموده و بر او استقامت مى‏ورزند و او را يارى مى‏رسانند.» (9)

در اين روايت نقش مردم قم و ساكنين اين شهر مقدس در حكومت جهانى حضرت مهدى عليه السلام مشخص شده است. با توجه به اين حديث، اهالى قم به ويژه دانايان و آگاهان آن، وظيفه‏اى مهم‏تر و مسؤوليت‏سنگين‏ترى نسبت‏به ساير شهرهاى ايران به دوش مى‏كشند و اين حقيقت، تلاش آنان را در زمينه‏سازى براى حكومت جهانى حضرت مهدى عليه السلام بيشتر از ساير سرزمين‏ها مى‏طلبد.

4- شهر قم در قرآن و وعده پيروزى بر اسرائيل

پيشواى ششم روزى با ياران خود نشسته و قرآن تلاوت مى‏كرد تا به اين آيه رسيد: «فاذا جاء وعد اوليهما بعثنا عليكم عبادا لنا اولى باس شديد فجاسوا خلال الديار و كان وعدا مفعولا (10) » ; «[اى بنى اسرائيل! ] پس هنگامى كه وعده [تحقق] نخستين آن دو فرا رسد، بندگانى از خود را كه سخت نيرومندند بر شما مى‏گماريم; تا ميان خانه‏ها [يتان] به جست و جو در آيند، و اين تهديد تحقق يافتنى است.»

ياران امام در اين لحظه پرسيدند: «جعلنا فداك من هؤلاء؟ فقال: ثلاث مرات، هم والله اهل قم (11) ; جانمان به فداى تو، اين گروه چه كسانى هستند؟ امام صادق عليه السلام سه بار فرمود: به خدا سوگند! آنان اهل قم هستند.»

5- پناهگاه فرزندان حضرت زهرا عليها السلام

امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: «اذا اصابتكم بلية و عناء فعليكم بقم فانه ماوى الفاطميين (12) ; هرگاه [در تنگناهاى زندگى قرار گرفتيد و] بلاها و مصيبت‏ها به شما روى آورد، به سوى قم برويد; چون آنجا پناهگاه فرزندان فاطمه عليها السلام است.»

چنانكه اشاره شد، روايات متعددى از ائمه اطهار عليهم السلام در تجليل و تقدير از قم و اهل آن وارد شده است و در آن‏ها، شهر قم با القاب و عناوين ويژه‏اى مورد تجليل قرار گرفته است، از جمله آن‏ها نام‏هاى زير مى‏باشد: قم (شهر قيام)، حرم اهل بيت، شهر امن و امان، مركز ياران ائمه، قطعه‏اى از بيت المقدس، كانون شيعيان، آسايشگاه انسان‏هاى با ايمان، مجمع انصار المهدى عليه السلام، سرزمين مقدس، پرتگاه و محل سقوط ستمگران و گردنكشان، منبع علم و فضيلت و تقوى، سالم‏ترين شهرها و غيره.

6- اگر مردم قم…

با اين همه فضائل و مناقب كه در مورد شهر قم و ساكنان آن در سيره و سخن اهل بيت عليهم السلام وارد شده است، بايد توجه داشت كه اين‏ها مشروط به تداوم ايمان و اعتقاد به ارزش‏هاى اسلامى و ادامه راه اهل بيت عليهم السلام توسط مردم قم مى‏باشد و گرنه اگر كسى خيال كند كه چون قمى هست و يا اينكه در شهر قم زندگى مى‏كند و بدون عمل، مشمول اين رحمت و بركات الهى خواهد شد، به خيالى باطل و پندارى بى‏پايه و سست دچار شده است; چرا كه امام صادق عليه السلام فرمود: «تربة قم مقدسة و اهلها منا و نحن منهم، لا يريدهم جبار بسوء الا عجلت عقوبته; ما لم يخونوا اخوانهم (و ما لم يحولوا احوالهم)، فاذا فعلوا ذلك سلط الله عليهم جبابرة سوء! ; خاك قم مقدس است و ساكنان آن از ما اهل بيت هستند و ما هم از آن‏هائيم، هيچ حاكم [گردنكش و] ستمگرى به آن‏ها قصد سوء نمى‏كند مگر اينكه خداوند در عذاب او تعجيل مى‏فرمايد. البته به شرط آنكه [اهل قم] به برادران خود خيانت نكنند (و احوال خود را تغيير ندهند)، زيرا در آن صورت خداوند متعال ستمگران بيدادگر را بر آنان مسلط خواهد كرد.»

بخشى از آثار و بركات حضرت معصومه عليها السلام در قم

ورود حضرت فاطمه معصومه عليها السلام به شهر قم و دفن پيكر مطهر آن بانوى كبريا در اين شهر، آثار و بركات فراوانى را به همراه داشته است. از لحظه ورود نبيره رسول الله صلى الله عليه و آله به قم، پيوسته اين شهر از جهات فرهنگى، سياسى، اجتماعى، عمرانى و اقتصادى رو به رشد و پيشرفت نهاده است. تاثير اين واقعه تاريخى را مى‏توان با مطالعه زواياى تاريخى اين شهر به دست آورد. بركات اين بانوى مجلله در شهر قم آنگاه به اوج خود مى‏رسد كه بدانيم تاثير وجود آن حضرت در تحولات تاريخى، فرهنگى، مذهبى، اجتماعى نه تنها در محدوده يك شهر بلكه گاهى در كل كشور ايران بوده و يا حداقل وقايع وحوادث كشور ايران به نوعى مرتبط با شهر قم مى‏باشد.

بركات حضرت معصومه در شهر قم و تاثير اين شهر بر كل ايران آنچنان مهم بوده و هست كه سال‏ها دل و ديده ميليون‏ها زائر و مجاور و جهانگرد را به خود مشغول داشته است. اين تاثير نه تنها براى زائران مشتاقى كه از راه‏هاى دور به عشق زيارت مرقد مطهر اين دخت عصمت و يادگار امام موسى عليه السلام با ارادت خالصانه به اين مكان مقدس مى‏شتابند ملموس است‏بلكه حتى براى كسانى كه با انگيزه‏هاى غير مذهبى وارد اين مكان شده‏اند و يا از اين ديار عبور كرده‏اند، پرجاذبه و شگفت‏انگيز بوده است. در عظمت و شكوه ظاهرى اين بارگاه مقدس، حقيقت و معنويت‏خاصى نهفته است كه ناخود آگاه هر بيننده‏اى را به سوى آن متوجه ساخته و دل و ديده‏اش را صيد مى‏كند.

در اينجا اعترافات چند تن از افراد خارجى را كه در قرن‏هاى گذشته از قم ديدن كرده و در لابلاى سخنان خود به نقش ارزنده اين بانوى ملكوتى و تاثير بارگاه آن حضرت در شهر قم اشاره كرده‏اند، مرور مى‏كنيم.

«اوژن فلاندن‏» جهانگرد فرانسوى و دانشمندى كه در زمان محمد شاه قاجار در سال‏هاى 1219 و 1221 شمسى به اتفاق هموطن هنرمند خود «پاسكال كست‏» به ايران آمده است، در مورد اهميت و نقش شهر قم و مرقد مطهر حضرت معصومه عليها السلام چنين مى‏نگارد: «مقبره فاطمه كه ايرانى‏ها «معصومه‏» مى‏نامند در تمام مشرق، احترامى به سزا دارد و مردم از اكناف به زيارتش مى‏آيند، فاطمه نوه على است. از پادشاهان ايران، شاه عباس دوم، شاه صفى و فتحعلى شاه در قم مدفونند. تيمور لنگ به قم چندان لطمه نرسانده و شايد از بركت فاطمه باشد» . (13)

«كارل بروگش‏» جهانگرد آلمانى نيز كه اوضاع ايران را در سده نوزدهم ميلادى از ديد مادى خود بررسى كرده است، در مورد عظمت ظاهرى شهر قم و حضرت معصومه عليها السلام چنين مى‏گويد: «دورنماى قم به معناى واقعى كلمه از فاصله چند ميلى مى‏درخشد، زيرا گنبد زيارتگاه اين شهر را با ورقه‏هايى از طلا پوشانده‏اند كه نور آفتاب را به شكل خيره كننده‏اى منعكس مى‏كند. شاهان ايران علاقه زياد دارند به اين كه گنبد بناهاى مقدس را با ورقه‏هاى طلا و نقره بپوشانند. طلا كارى‏ها و نقره كارى‏هاى زيباى ضريح مقدس واقعا چشم را روشن مى‏كنند. خدمتكارانم پيوسته از شكوه و جلال گنبد و مقبره فاطمه در قم سخن مى‏گفتند.

نه فقط زندگان بلكه مردگان نيز به سوى اين مزار جلب مى‏شوند; زيرا بسيارى از ايرانيان وصيت مى‏كنند كه پس از مرگ در جوار اين بانوى مقدس دفن شوند. قم مدفن قديسين هم هست. بنا به گفته اهالى محل، قم داراى 444 امامزاده كوچك و بزرگ است‏» . (14)

به هر حال بعد از ورود حضرت معصومه عليها السلام به قم و دفن پيكر مطهر آن حضرت در اين سرزمين مقدس، علويان و سادات بيشترى به اين شهر روى آوردند، توجه شيعيان به اين نقطه فزونى يافت و علما و مشاهير شيعه در طول تاريخ به‏اين مكان مقدس توجه نشان دادند، مهاجرت به اين شهر زياد شد و موقعيت مذهبى قم تثبيت و استحكام تاريخى يافت.

قم با اين ويژگى‏ها در ميان شهرهاى شيعه نشين از شهرت جهانى برخوردار شد و يكى از شهرهاى مهم جهان اسلام به شمار آمده و از مراكز مهم فرهنگى و فقهى شيعه گرديد و از همه مهم‏تر به عنوان هسته مركزى و پايگاه اصلى بزرگترين و باشكوهترين انقلاب در تاريخ جهان گرديد.

در اينجا به فهرست‏ برخى از نتايج ورود حضرت معصومه عليها السلام به شهر قم می پردازيم:

1- گسترش شهر قم

شهر قم به تدريج از شمال شرقى، به جنوب غربى كه محل دفن آن حضرت بود كشيده شد به طورى كه حرم فاطمه معصومه عليها السلام كه در حاشيه شهر قرار داشت، امروزه در مركز شهر و در آبادترين قسمت آن واقع است.

2- مورد توجه شدن قم

توجه پادشاهان و حاكمان و طبقات گوناگون مردم به اين شهر و كوچ بسيارى از افراد مشتاق اهل بيت عليهم السلام براى اقامت در آن، به خاطر مدفون بودن حضرت معصومه عليها السلام در اين شهر است.

3- استحكام مذهبى قم

قم از جنبه مذهبى استحكام ويژه‏اى يافته و مركز روحانيت‏شيعه شد. و عده‏اى از بزرگترين علماى شيعه از آنجا برخاسته يا در آن اقامت كردند.

4- كثرت سادات در شهر قم

بعد از دفن حضرت معصومه عليها السلام عده بسيارى از فرزندزادگان امام حسن و امام حسين و موسى بن‏جعفر و على بن موسى الرضا عليهم السلام و از فرزندان محمد حنفيه و زيد بن على بن الحسين عليهم السلام و اسماعيل فرزند امام صادق عليه السلام از اطراف به قم روى آورده‏اند. از آنجا كه اين شهر از ابتدا مورد نظر آل على عليهم السلام بوده است و مردم قم نسبت‏به اولاد پيغمبر صلى الله عليه و آله ارادت و علاقه خاصى داشته‏اند، به تدريج‏بعد از ورود حضرت معصومه عليها السلام از نظر كثرت سادات، موقعيت‏بى نظير و يا كم نظيرى يافته است.

امروزه كثرت سادات قم، به خوبى محسوس و مشهود است و چند محله به نام علويان وسادات است كه بيشتر آن‏ها سيد هستند، از جمله محله سيدان، محله موسويان و محله موسى سلام بر مردم قم! خداوند شهرهاى آنان را با باران سيراب كند و بركت‏ها را بر آنان نازل كند و بدى‏هاى آنان را به خوبى مبدل گرداند. آن‏ها اهل ركوع و سجود و قيام و قعودند. آنان فقيه و دانشمند و اهل درك حقايق و روايت و عبادت نيكو هستند.

مبرقع و همچنين وجود سادات برقعى و رضوى و چاووشى و غيره نشانگر اين حقيقت مى‏باشد.

5- توجه به امور امامزادگان

مردم قم از اوايل قرن سوم هجرى كه فاطمه معصومه عليها السلام در قم مدفون شد، در بزرگداشت مقابر اولاد پيامبر صلى الله عليه و آله همان تلاش را كردند كه در زمان حياتشان از آنان به عمل مى‏آوردند. ساختن بناهاى مجلل و بارگاه و گنبد و وقف اموال در اين راه از جمله اين تلاش هاست. در دوره صفويه و قاجاريه، بعضى از جهانگردانى كه به ايران آمده و از قم عبور كرده‏اند، در سفرنامه‏هاى خود امامزادگان قم را وصف نموده و حتى در پاره‏اى از آن‏ها در تعداد امامزادگان افراط كرده‏اند.

6- پرورش علماى بزرگ در شهر قم

يكى ديگر از بركات فاطمه معصومه عليها السلام، پرورش عالمان و انديشمندان بزرگ در اين شهر مى‏باشد كه به نام بعضى از آنان اشاره مى‏شود:

- على بن حسين بن بابويه قمى، پدر شيخ صدوق يا صدوق اول;

- محمد بن على بن بابويه قمى، معروف به شيخ صدوق و نويسنده نزديك به 300 كتاب در اصول و فروع;

- محمد بن حسن صفار، از ياران نزديك امام حسن عسكرى عليه السلام;

- احمد بن اسحاق قمى، وكيل امام عسكرى عليه السلام در قم و سازنده مسجد معروف امام به دستور آن حضرت;

- احمد بن ادريس قمى، از محدثان شيعى;

- زكريا بن آدم، از اصحاب امام رضا عليه السلام;

- ابوعبدالله محمد بن خالد برقى، اديب، محدث و نويسنده كتاب‏هاى مهمى همچون: التنزيل و التعبير، كتاب العلل، كتاب يوم و ليله (15) ;

- احمد بن محمد بن خالد برقى، منسوب به برقرود قم و نويسنده كتاب‏هاى فراوانى همچون: المحاسن، كتاب التبليغ و الرساله، كتاب التراحم و التعاطف، و ساير تاليفات وى كه به ده‏ها جلد بالغ مى‏شود (16) ;

- على بن ابراهيم قمى، مفسر معروف;

- خواجه نصير الدين طوسى جهرودى معروف به استاد البشر و از افتخارات جهان اسلام;

- صدر المتالهين شيرازى، كه آثار برجسته فلسفى از جمله: اسفار اربعه، شواهد الربوبيه، شرح كافى و… را پديد آورد;

- ملا عبد الرزاق لاهيجى، فيلسوف وحكيم نامدار شيعه در قرن 11 و صاحب كتاب‏هاى شوارق الالهام و گوهر مراد;

- حاج ملا مهدى قمى نراقى، نويسنده جامع السعادات;

- ميرزا ابوالقاسم قمى (ميرزاى قمى)، صاحب قوانين و داراى كرامات بى شمار.

وصدها عالم و دانشمند و شاعر و وزير و مورخ و رجال علمى و مردان سياست و وزارت از اين خطه ظهور نموده‏اند كه تفصيل آن در جاى خود بيان شده است. (17)

7- حوزه علميه قم

يكى ديگر از بركات مزار مقدس بانوى دو عالم، حضرت معصومه عليها السلام در شهر قم، رونق گرفتن حوزه علميه مى‏باشد. تاريخ اين كانون علم و فقاهت‏به قرن‏ها قبل بر مى‏گردد. ابراهيم بن هاشم قمى، سعد بن عبدالله قمى، احمد بن اسحاق قمى، على بن بابويه قمى و ده‏ها محدث و عالم شيعى از اوايل قرن سوم هجرى به بعد، زمينه گسترش علم و ادب و حديث را در اين شهر ايجاد كرده بودند. اين حوزه علمى كم و بيش تداوم داشت و ترويج علم در اين شهر همچنان در طول تاريخ ثمرات پربارى به همراه همانا بهشت داراى هشت در است كه يكى از آن درها مخصوص مردم قم است. آنان شيعيان برگزيده ما در ميان ساير شهرها هستند. خداوند ولايت و محبت ما [اهل بيت] را با طينت آنان عجين كرده است.

مى‏آورد تا آنكه مرحوم ميرزاى قمى عالم جليل القدر عصر قاجار، به اين شهر روى آورد و به حركت علمى اين ديار شتاب بخشيد.

هجرت ملاصدرا فيلسوف نامى شيعه به قم چهره ديگرى به اين حركت داد. سكونت مرحوم فيض كاشانى در قم و تاسيس مدرسه فيضيه در جوار حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام، رشد فكرى و فضاى علمى اين شهر را دگرگون نمود.

اين رشد علمى همچنان رو به بالندگى بود تا در سال 1315 شمسى مرحوم شيخ عبدالكريم حائرى پرچمدار علم و فضيلت از اراك به قم آمده و روحى تازه به كالبد اين كانون فقاهت و معنويت دميد. اقبال آيت الله العظمى بروجردى رحمه الله به قم، فعاليت‏هاى فرهنگى واجتماعى را در اين شهر تسريع نموده و همچنين ورود مراجع و دانشمندان بزرگ شيعى و همراهى آنان با حركت‏حوزه علميه در شكوفائى آن نقش به سزايى داشت.

امروزه به بركت معنوى حضرت فاطمه معصومه عليها السلام، مجمع بزرگى از مراجع، آيات عظام و فقيهان و مجتهدان در اين شهر نورانى و ملكوتى ايجاد شده است كه مورد توجه جهانيان مى‏باشد.

هم اكنون خيل عظيمى از طلاب و دانش پژوهان علوم اسلامى در اين حوزه مقدسه به تحصيل و تدريس اشتغال دارند كه با زعامت مراجع تقليد و تدبير مديريت‏حوزه علميه قم برنامه ريزى‏هاى خاصى براى توسعه و بارور نمودن هرچه بيشتر علوم اسلامى و تخصصى نمودن آن در حال انجام است كه آينده روشن و بالنده‏ترى را نويد مى‏دهد. لازم به ذكر است اين زمانى مى‏رسد كه از قم علم و دانش به ديگر شهرها از شرق تا غرب عالم منتشر مى‏شود، تا جايى كه اين شهر اسوه و الگوى شهرهاى ديگر گشته و هيچ كس در روى زمين باقى نمى‏ماند كه از قم به او بهره‏هاى علمى و دينى نرسد تا آنكه زمان ظهور حجت‏خدا و قائم ما فرا رسد.

رونق علمى شهر قم را امام صادق عليه السلام ده‏ها سال قبل از ورود حضرت معصومه عليها السلام به شهر قم، پيش بينى كرده و فرموده بود: «زمانى مى‏رسد كه از قم علم و دانش به ديگر شهرها از شرق تا غرب عالم منتشر مى‏شود، تا جايى كه اين شهر اسوه و الگوى شهرهاى ديگر گشته و هيچ كس در روى زمين باقى نمى‏ماند كه از قم به او بهره‏هاى علمى و دينى نرسد تا آنكه زمان ظهور حجت‏خدا و قائم ما فرا رسد» . (18)

8- انقلاب اسلامى ايران

از مهم‏ترين ويژگى‏هاى شهر قم و آثار و بركات حضرت معصومه عليها السلام تشكيل هسته‏هاى مركزى انقلاب اسلامى ايران در اين نقطه حساس كشور مى‏باشد. شهر قم بستر قيام و انقلاب و پرورشگاه بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران است.

اكثر حوادث انقلاب اسلامى با اين شهر مرتبط بوده است و البته به وقوع چنين حادثه‏اى در شهر قم در گفتار ائمه اطهار عليهم السلام نيز اشاره شده است و روايت معروف حضرت كاظم عليه السلام در اين مورد، قابل انطباق با انقلاب اسلامى ايران است. مطمئنا اگر انقلاب با عظمت اسلامى - كه از شهر قم ريشه گرفته و موج آن تمام نقاط عالم را تحت تاثير قرار داد - مصداق منحصر به فرد اين گفتار زيبا نباشد، حتما يكى از مصاديق آن خواهد بود; چراكه ويژگى‏هاى مورد ستايش امام هفتم عليه السلام دقيقا در مورد رهبر و مردم ايران صادق مى‏باشد. آن ويژگى‏ها عبارتند از:

1- رهبر آنان مردى از اهل قم است.

2- رهبر آنان مردم را به سوى حق مى‏خواند.

3- پيروان و طرفداران او اراده و استقامتى قوى و آهنين دارند.

4- خستگى در آنان راه ندارد.

5- طوفان‏هاى حوادث آنان را متزلزل نمى‏كند.

6- توكل بر خدا دارند.

7- به خاطر پارسايى پيروزند.

متن روايت چنين است كه امام موسى كاظم عليه السلام فرمود: «رجل من اهل قم يدعوا الناس الى الحق، يجتمع معه قوم كزبر الحديد، لاتزلهم الرياح العواصف و لا يملون من الحرب و لايجبنون و على الله يتوكلون والعاقبة للمتقين; مردى از اهل قم [به پا مى‏خيزد و] مردم را به حق فرا مى‏خواند. گروهى به يارى او بر مى‏خيزند كه مانند قطعه‏هاى آهن هستند، تندبادها [ى حوادث و مشكلات] آنان را متزلزل نمى‏كند و از جنگ خسته نمى‏شوند و نمی ‏ترسند و بر خدا توكل می كنند. پيروزى نهايى از آن پرهيزكاران است‏» . (19)

اين نوشتار را با كلامى از حضرت امام خمينى رحمه الله - كه به اين شهر افتخار می كرد - به پايان می بريم:

«قم حرم اهل بيت است. قم مركز علم است. قم مركز تقواست. قم مركز شهادت و شهامت است. از قم علم به همه جهان صادر شده است و مى‏شود و از قم شهادت به همه جا صادر مى‏شود. قم شهرى است كه در آن ايمان و علم و تقوا پرورش يافته، و… از زمان ائمه اطهار عليهم السلام مورد توجه اسلام بوده است، و از قم تقوا، شجاعت، شهامت، و همه فضايل به همه‏جا صادر مى‏شد و صادر خواهد شد.

علمايى كه در قم من ادراك كرده‏ام، كسانى بودند كه در دنيا نمونه بودند، در علم و در تقوا و من اميدوارم كه ادامه پيدا كند اين علم و تقوا در شهر شما تا زمان ظهور امام زمان سلام الله عليه‏» . (20)

 



1) مناقب، ج‏4، ص‏367; زندگانى حضرت موسى بن جعفر عليه السلام، عمادزاده، ج‏2، ص‏375.

2) حياة الامام الرضا عليه السلام، ص‏428.

3) وديعه آل محمد صلى الله عليه و آله، ص 12.

4) تاريخچه قم، ص‏16.

5) تاريخ مذهبى قم، ص‏92.

6) همان.

7) بحارالانوار، ج‏57، ص‏217; مستدرك سفينة البحار، ج‏8، ص‏598.

8) بحار الانوار، ج 57، ص 216.

9) بحارالانوار، ج 57، ص 216 و معجم احاديث المهدى عليه السلام، ج 3، ص 474.

10) اسراء/ 5.

11) بحارالانوار، ج‏57، ص‏216.

12) همان، ص‏215.

13) ماهنامه كوثر، ش‏9، ص‏73 و 74 با اختصار.

14) همان، ش‏12، ص‏65 و 66. با اختصار.

15) رجال نجاشى، ص‏335.

16) همان، 76.

17) براى اطلاعات بيشتر به «تاريخ مذهبى قم‏» مراجعه شود.

18) بحارالانوار، ج‏60، ص‏213.

19) همان، ج‏57، ص‏216.

20) صحيفه امام، ج 13، ص‏165.

 2 نظر

آغاز امامت امام مهدی (عج)

10 دی 1393 توسط پرهیزگار

 

نهم ربیع الاول روز تجلی حاکمیت مستضعفان برجهان وروز نوید دهنده شکست نمرودیان  وروز شادی شیعیان در تاجگذاری امام زمان (عج) مبارک باد.

 

بیاییم برای تعجیل درفرج آقامون دعا نه ،گناه نکنیم

 نظر دهید »

همایش میثاق با ولایت در مدرسه علمیه الزهرا(س) میاندوآب

10 دی 1393 توسط پرهیزگار

همایش میثاق با ولایت در مدرسه علمیه الزهرا(س) میاندوآب به مناسبت بزرگداشت حماسه 9 دی

در مورخه 93/10/9 همایش طلاب ومبلغان مدرسه علمیه الزهرا(س) میاندوآب با سخنرانی مسئول سیاسی سپاه تهران بزرگ جناب آقای دکتر رحیم نظری از ساعت 9 صبح در نماز خانه مدرسه علمیه برگزار گردید . ایشان ابتدا به مقدمه ای تاریخی از وقایع انقلاب که منجر به فتنه 88 وحماسه 9 دی شد اشاره کرده وفرمودند امروز اینجا جمع شده ایم تا گرامی بداریم اوج بصیرت دینی وسیاسی ملت ایران را ، زیرا مردم در آن روز بزرگ در صحنه حضور پیدا کرده و وفاداری خود را به امام راحا (ره) و نظام وانقلاب و رهبرشان نشان دادند چنانچه اگر حماسه 9 دی نبود امروز شاید در جای دیگری بودیم و سرنوشت کشورهایی مثل عراق ویمن و… را داشتیم اگر رهبری پیامبرگونه مقام معظم رهبری نبود ، اگر حضور به موقع مردم در صحنه نبود شاید امروز بجای زن وبچه مردم عراق وپاکستان و افغانستان وسوریه ناموس وحیثیت ما بود که لگدمال می شد. هم بی نظیر بود تحلیل وروشنگری های مقام معظم رهبری وهم حضور مردم ،زیرا اگر مردم ورهبری کنار یکدیگر نبودند کاری از پیش نمی بردند. چنان چه امام علی علیه السلام می فرمایند: اگر ملتی با رهبرشان هماهنگ نباشند ولو بهترین رهبر دنیا باشد زمین گیر می شود. ایشان همچنین به دوران قبل وبعد از انقلاب وجنگ تحمیلی علیه ایران و… اشاره کردند که دشمنان قسم خورده  کشور دست به تحریم ها ، کودتاها ، حمایت از ضد انقلابها ، راه انداختن جنگ هشت ساله وزدند اما شکست خورده وکاری از پیش نبردند سپس روش مبارزه با جمهوری اسلامی ایران وراه براندازی آنرا عوض کرده وجنگ نرم را آغاز کردند، براندازی در سکوت بدون اینکه کسی متوجه شود، پوچ کردن محتوای جمهوری اسلامی ایران از درون ، انقلاب مخملی ،کودتای دموکراسی وکودتای مخملی و… بهترین راه برای کودتای مخملی انتخابات بود ومردم هم در انتخابات بی تقصیرند زیرا کسانی که به آنها صلاحیت داده شده از اسطوره ها بودند باید بعد از انتخابات دید که چه کسانی از آنها حمایت کردند زیرا رقابت بین کاندیداها وطرفدارانشان هست ومردم برای سهیم شدن در قدرت تلاش می کنند ودشمن برای تک تک ملت ایران برنامه ریزی می کند . پس اگر به حماسه  9دی به عنوان  یک نماد و الگوی بصیرتی نگاه نکنیم وبه فراموشی سپرده شود متضرر خواهیم شدهنوز که از فتنه 88 چندین سال می گذرد آثارش به جای مانده ودود می کند واگر مواظبت نکنیمآتش زیر خاکستری که از این مرحله مانده بروز پیدا کرده و عده ای را با خودش خواهد برد. بعد ایشان خطاب به طلاب حاضر در جلسه فرمودند: طلاب که وظیفه هدایتگری مردم وجامعه را برعهده دارند باید این جریانات را به خوبی تبیین ومسائل پشت پرده را بازگو کنند،علاقه مردم را به رهبری وارکان انقلاب مستحکم کنند تا جامعه در آینده  گرفتار اتفاقات ناگواری نشود. واز فتنه ها هم نباید ترسید زیرا فتنه ها در همه زمانها بوده وخواهند بود اگرچه خسارت وارد می کنند . سپس بعد از اتمام سخنرانی طلاب به صورت نمادین به طرف مصلای نمازجمعه حرکت کرده تا از برنامه عمومی سطح شهر استفاده کنند.


 




 

 

 




 نظر دهید »

جلسه توجیهی به مناسبت 9 دی

10 دی 1393 توسط پرهیزگار

جلسه توجیهی به مناسبت 9دی

مورخه 93/10/7 جلسه توجیهی وسخنرانی توسط حاج خانم پرهیزگار با حضور طلاب از ساعت12 در نمازخانه مدرسه تشکیل شد.این جلسه که به مناسبت فرا رسیدن حماسه 9 دی تشکیال گردید ایشان ضمن تبریک فرا رسیدن این روز بزرگ ضمن اشاره به اتفاقات فتنه 88 طلاب را به شرکت گسترده و منسجم در مراسم بزرگ حماسه 9 دی که در مدرسهعلمیه الزهرا (س) ومصلی امام خمینی (ره) برگزار می شود دعوت کرده و فرمودند که طلاب گرامی با این که فصل امتحانات است ولی باید در روز 9 دی، روز بصیرت ومیثاق امت با ولایت با جدیت تمام شرکت نموده وبا اجتماع باشکوه خود میثاق دوباره با آرمانهای بنیانگذار جمهوری اسلامی وبیعتی دوباره با ولی امر مسلمین امام خامنه ای (دام ظله العالی ) داشته وبا وحدت وهمدلی وحضور خود قلب امام زمان (عج) وهمچنین نائب برحقش را شاد وچشم دشمنان انقلاب واسلام را کور کنند.

فضا سازی مدرسه علمیه الزهرا(س) به مناسبت حماسه بزرگداشت 9 دی


 

 

 

 


 


 نظر دهید »

باید به جای حافظ وسعدی لهوف خواند

29 آذر 1393 توسط پرهیزگار

 

می گویند شب یلدا بلندترین شب سال است


معلوم است چون شام غریبان ندیده اند

 

 1 نظر

گلچینی از بیانات مقام معظم رهبری درباره بسیج وبسیجی

30 آبان 1393 توسط پرهیزگار

 

گلچینی از بیانات مقام معظم رهبری در باره بسیج وبسیجی

- هر كس كه در دل براي سرنوشت خود، سرنوشت اين ملت و آينده ايران اسلامي ارزش قائل است آن كسي كه براي استقلال و هويت ملت خود ارزشي قائل است، آن كسي كه از تسلط قدرتهاي بيگانه بيزار است، آن كسي كه برايش آينده اين كشور و اين ملت و آينده دنياي اسلام يك هدف بزرگ محسوب مي شود، آن كسي كه از رنج هاي ملت فلسطين دلش خون است … آن كسي كه مايل است بيش از يك ميليارد مسلمان دنيا قدرت عجيبي را تشكيل بدهند كه بشريت را به سمت كمال هدايت كنند و خودشان در قله كمال قرار بگيرند، آن كسي كه اين احساسات و اين دركها را دارد و حاضر است در اين راه قدمي بردارد او بسيجي است.

 


 3 نظر

مراسم عاشورا وتاسوعای حسینی

21 آبان 1393 توسط پرهیزگار

مراسم عاشورا وتاسوعای حسینی همچون سالهای گذشته درمدرسه علمیه الزهرا سلام الله علیها شهرستان میاندوآب  برای بانوان شهر باقرائت آیاتی چند ازکلام الله مجید وقرائت زیارت عاشورا وسخنرانی مدیریت مدرسه حاج خانم پرهیزگارو ومداحی  حجت الاسلام حاج آقای رضازاده وحجت الا سلام حاج آقای جعفری وبرگزاری نمازجماعت ظهروعصروپذیرایی ناهاربرگزارگردید.

 


 


 





 

 


 1 نظر

جوان در آیینه ی روایات

19 خرداد 1393 توسط پرهیزگار

رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم): اوصيكم بالشبان خيرا فانهم ارق افئده ان الله بعثنى بشيرا ونذيرا فحالفنى الشبان و خالفنى الشيوخ ثم قرا «فطال عليهم الامد فقست‏قلوبهم‏». (1)
به شما درباره جوانان به نيكى سفارش مى‏كنم كه آن‏ها دلى رقيق تر وقلبى ‏فضيلت پذيرتر دارند. خداوند مرا به پيامبرى برانگيخت تا مردم را به رحمت ‏الهى‏ بشارت دهم و از عذابش بترسانم جوانان سخنانم را پذيرفتند و با من پيمان‏ محبت ‏بستند ولى پيران از قبول دعوتم سر باز زدند و به مخالفتم برخاستند.سپس ‏به اين آيه اشاره فرمود كه دوره‏اى طولانى بر آن‏ها گذشت و دلهايشان زنگ قساوت ‏گرفت.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم): « الشاب الجواد الزاهد هو احب الى الله من الشيخ البخيل‏العابد». (2)
جوان بخشنده زاهد نزد خداوند محبوب‏تر از پيرمرد عابدى است كه بخل بورزد.
امام على(علیه السلام): «اهجروا الشهوات فانها تقودكم الى ركوب الذنوب والتهجم على‏السيئات‏». (3)
از تمايلات ناروا اعراض كنيد (شهوات نفسانى را ترك گوييد) كه شما را به وادى ‏گناهكارى مى ‏كشاند و غافلگيرانه شما را در آغوش سيئات مى ‏افكند.
امام على(علیه السلام):(لاتقسروا اولادكم على آدابكم فانهم مخلوقون لزمان غير زمانكم). (4)
آداب و رسوم زمان خودتان را با زور به فرزندان خويش تحميل نكنيد، زيرا آنان‏براى زمانى غير از زمان شما آفريده شده‏اند.
امام على(علیه السلام): «لاتترك الاجتهاد فى اصلاح نفسك فانه لايعينك عليها الا الجد». (5)
هرگز از مجاهده و كوشش در اصلاح خويش باز نايست زيرا چيزى جز سعى و كوشش تو رادر اين كار يارى نخواهد كرد.
امام على(علیه السلام): «اياك و صحبه من الهاك و اغراك فانه يخذلك و يوبقك‏». (6)
بپرهيز از رفاقت‏با كسى كه اغفالت مى‏كند و فريبت مى‏دهد كه سرانجام مايه خوارى‏و هلاكت‏خواهد بود.
امام على(علیه السلام): «اقمعوا هذه النفوس فانها طلقه ان تطيعوها تنزع بكم‏الى شر غايه‏». (7)
اين نفوس سركش را مقهور كنيد كه خودسر و بى‏قيدند. اگر خواسته‏هاى آن‏هارا پيروى نماييد سرانجام شما را در بدترين پرتگاه مى‏افكنند.
امام على(علیه السلام): «غلبه الشهوه تبطل العصمه و تورد الهلك‏». (8)
غلبه و فرمانروايى شهوت، مصونيت اخلاقى را از بين مى‏برد و آدمى را به وادى‏هلاكت مى‏رساند.
امام على(علیه السلام): «اولى الاشياء ان يتعلمها الاحداث الاشياء التى اذا صاروا رجالااحتاجوا اليها». (9)
بهترين چيزى كه شايسته است جوانان ياد گيرند چيزهايى است كه در بزرگسالى موردنيازشان است.
امام صادق(علیه السلام): «يا معشر الاحداث اتقوا الله و لاتسالوا الروساء، دعوهم حتى‏يصيروا اذنابا». (10)
ابان بن تغلب گويد از امام صادق عليه السلام شنيدم مى‏فرمود: اى گروه‏جوانان از خدا بترسيد و گرد فرمانروايان ستم‏كار نگرديد، آنان را ترك كنيد تااز مقام بزرگى تنزل كنند و دنباله‏روى جامعه باشند.
امام جواد(علیه السلام): «اياك و مصاحبه الشرير فانه كالسيف يحسن منظره و يقبح‏اثره‏». (11)
از رفاقت‏با شرور بپرهيز كه مانند شمشير، ظاهرى خوب و اثرى بد دارد.
امام جواد(علیه السلام): «راكب الشهوات لاتقال عثرته‏». (12)
كسى كه بر مركب شهوات خويش سوار است (و خودسرانه مى‏تازد) هرگز از لغزش و سقوطرهايى نخواهد داشت.
على عليه‏السلام:
«من نصب نفسه للناس اماما فعليه ان يبدء بتعليم نفسه قبل تعليم غيره وليكن‏تاديبه بسيرته تاديبه بلسانه، و معلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناس‏و مودبهم‏» (13)
كسى كه خود را پيشواى مردم قرار دهد بايد قبل از آموزش ديگران به آموزش خودبپردازد و بيش از آن كه به زبان آموزش دهد با سيرت و رفتار آموزش دهد، آن كه‏به آموزش و پرورش خويشتن بپردازد بيشتر سزاوار ستايش است تا آن كه به آموزش وپرورش ديگران مى‏پردازد…..
پی‏نوشت‏ها:
1) كتاب شباب قريش، ص‏1.
2) تاريخ يعقوبى، ج‏2، ص‏97.
3) غرر الحكم، ص‏132.
4) نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج‏20، كلمه‏102، ص‏267.
5) غرر الحكم، ص‏818.
6) همان، ص‏152.
7) همان، ص‏138.
8) همان، ص‏507.
9) شرح ابن ابى الحديد، ج‏20، كلمه‏817، ص‏333.
10) تفسير برهان، ص‏412.
11) بحارالانوار، ج‏17، ص‏214.
12) همان، ج‏17، ص‏214.
13) وسايل الشيعه، ج 11، ص 419)

منبع: ماهنامه پاسدار اسلام


 نظر دهید »

مراسم ولادت بانوی دو عالم به روایت تصویر

02 اردیبهشت 1393 توسط پرهیزگار

بقیه عکسها در صفحه ی بعدی هست . منتظر نظرات شما بزرگواران هستیم

 

صفحات: 1· 2

 1 نظر

شكرانه ميلاد حضرت زهرا

30 فروردین 1393 توسط پرهیزگار

از امام صادق علیه‏السلام سؤال شد كه: «لم صارت المغرب ثلاث ركعات و اربعا بعدها لیس فیها تقصیر فى حضر و لا سفر؟»
چرا نماز مغرب سه ركعت است و نافله‏اش چهار ركعت كه در سفر و حضر تقصیر در آن نیست؟ (1)
آن حضرت فرمود: «ان اللَّه عز و جل انزل على نبیه لكل صلاة ركعتین فى الحضر فاضاف الیها رسول‏اللَّه لكل صلاه ركعتین فى الحضر و قصر فیها فى السفر الا المغرب و الغداه فلما صلى المغرب بلغه مولد فاطمه علیهم‏السلام فاضاف الیها ركعه شكراللَّه عز و جل فلما ان ولد الحسن علیه‏السلام اضاف الیها ركعتین شكر اللَّه عز و جل فلما ان ولد الحسین علیه‏السلام اضاف الیها ركعتین شكر اللَّه عز و جل فقال للذكر مثل حظ الانثیین فتركها على حالها فى الحضر والسفر.» (2)
خداوند تبارك و تعالى همه‏ى نمازها را بر پیامبر به صورت دو ركعتى نازل كرد. رسول خدا (به امر پروردگار) به همه‏ى نمازها به جز نماز مغرب و نماز صبح دو ركعت اضافه نمودند؛ كه در حضر به صورت تمام و در سفر به طور قصر خوانده شوند.
هنگامى كه رسول خدا مشغول برپائى نماز مغرب بود. فاطمه علیهاالسلام به دنیا آمد رسول خدا به شكرانه‏ى این نعمت (و به امر پروردگار) یك ركعت به نماز مغرب اضافه فرمودند. پس چون حسن علیه‏السلام به دنیا آمد، دو ركعت دیگر (به عنوان نافله) به آن سه ركعت اضافه نمودند و زمانى كه حسین علیه‏السلام به دنیا آمد، به نافله‏ى مغرب دو ركعت دیگر اضافه فرموده و آن را شكرانه تولد آن حضرت قرار دادند.
1- نماز مسافر را كه از چهار ركعت به دو ركعت شكسته مى‏شود نماز قصر گفته و این عمل را تقصیر گویند.
2- من لا یحضر الفقیه، ج 1، ص 454. تهذیب، ج 2، ص 113. وسائل الشیعه، ج 4، ص 88. علل‏الشرایع، ص 324

 نظر دهید »

برگزاری مراسم به مناسبت ایام فاطمیه +تصاویر

22 اسفند 1392 توسط پرهیزگار

به مناسبت فرارسیدن شهادت بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مدرسه علمیه الزهرا مراسمی برگزارشد

در این مراسم مدیر مدرسه علمیه سرکار خانم پرهیزگار  به فضیلت های حضرت زهرا سلام الله علیها از نگاه اهل تسنن  اشاره کردند

در ادامه ی مراسم حجه الاسلام والمسلمین جناب آقای وظیفه با سخنرانی پیرامون واژه ی صدیقه و ذکر مصیبت های ایشان پرداهتند و با برگزای نماز جماعت ظهر و عصرو دادن آش نذری به پایان رسید

 

 نظر دهید »

هرکس وی را زیارت کند پاداشش بهشت است....

20 بهمن 1392 توسط پرهیزگار

عنایت حضرت به زوّار مرقدش

آقای شیخ عبدالله موسیانی از حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی نقل کردند:

«شب زمستانی بود که من دچار بی خوابی شدم; خواستم حرم بروم; دیدم بی موقع است;
آمدم خوابیدم و دست خود را زیر سرم گذاشتم که اگر خوابم برد، خواب نمانم
در عالم خواب دیدم خانمی وارد اطاق شد .

قیافه او را به خوبی دیدم ولی آن را توصیف نمی کنم .
او به من فرمود: «سید شهاب! بلند شو و به حرم برو، عده ای از زوار من پشت در حرم از سرما هلاک می شوند، آنها را نجات بده .»

ایشان می فرماید: «من به طرف حرم راه افتادم; دیدم پشت در شمالی حرم (طرف میدان آستانه) عده ای زوار اهل پاکستان یا هندوستان (با آن لباسهای مخصوص خودشان) در اثر سردی هوا پشت در حرم دارند به خود می لرزند

در را زدم، حاج آقا حبیب - که جزو خدام حرم بود - با اصرار من در را باز کرد; من از مقابل (جلو) و آنها هم پشت سر من وارد حرم شدند و در کنار ضریح آن حضرت به زیارت و عرض ادب پرداختند; من هم آب خواستم و برای نماز شب و تهجد وضو ساختم . (1)

پی نوشت:
1- فروغی از کوثر، نشر زائر، ص 58-59

کلیک کنید گوش جان بسپارید التماس دعا…

 نظر دهید »

خاطره امام خامنه ای از حضرت امام خمینی(ره)

17 بهمن 1392 توسط پرهیزگار


۱۳۷۶/۱۱/۱۴
یكى از خاطرات خيلى جالب من، آن شب اوّلى است كه امام وارد تهران شدند؛ يعنى روز دوازدهم بهمن - شب سيزدهم - شايد اطّلاع داشته باشيد و لابد شنيده‌ايد كه امام، وقتى آمدند، به بهشت زهرا رفتند و سخنرانى كردند، بعد با هلى‌كوپتر بلند شدند و رفتند.
تا چند ساعت كسى خبر نداشت كه امام كجا هستند! علّت هم اين بود كه هلى‌كوپتر، امام را در جايى كه خلوت باشد برده بود؛ چون اگر مى‌خواست جايى بنشيند كه جمعيت باشد، مردم مى‌ريختند و اصلاً اجازه نمى‌دادند كه امام، يك جا بروند و استراحت كنند. مى‌خواستند دور امام را بگيرند.
من در مدرسه رفاه بودم كه مركز عملياتِ مربوط به استقبال از امام بود - همين دبستان دخترانه رفاه كه در خيابان ايران است كه شايد شما آشنا باشيد و بدانيد - آن‌جا در يك قسمت، كارهايى را كه من عهده‌دار بودم، انجام مى‌گرفت؛ دو، سه تا اتاق بود. ما يك روزنامه روزانه منتشر مى‌كرديم. در همان روزهاى انتظار امام، سه، چهار شماره روزنامه منتشر كرديم. عدّه‌اى آن‌جا بوديم كه كارهاى مربوط به خودمان را انجام مى‌داديم.
آخر شب - حدود ساعت نه‌ونيم، يا ده بود - همه خسته و كوفته، روز سختى را گذرانده بودند و متفّرق شدند. من در اتاقى كه كار مى‌كردم، نشسته بودم و مشغول كارى بودم؛ ناگهان ديدم مثل اين كه صدايى از داخل حياط مى‌آيد - جلوِ ساختمان مدرسه رفاه، يك حياط كوچك دارد كه محلِّ رفت و آمد نيست؛ البته آن هم به كوچه در دارد، ليكن محلِّ رفت و آمد نيست - ديدم از آن حياط، صداى گفتگويى مى‌آيد؛ مثل اين‌كه كسى آمد، كسى رفت. پا شدم ببينم چه خبر است. يك وقت ديدم امام از كوچه، تك و تنها به طرف ساختمان مى‌آيند! براى من خيلى جالب و هيجان‌انگيز بود كه بعد از سالها ايشان را مى‌بينم - پانزده سال بود، از وقتى كه ايشان را تبعيد كرده بودند، ما ديگر ايشان را نديده بوديم - فوراً در ساختمان، ولوله افتاد؛ از اتاقهاى متعدّد - شايد حدود بيست، سى نفر آدم، آن‌جا بودند - همه جمع شدند. ايشان وارد ساختمان شدند. افراد دور ايشان ريختند و دست ايشان را بوسيدند. بعضيها گفتند كه امام را اذيّت نكنيد، ايشان خسته‌اند.
براى ايشان در طبقه بالا اتاقى معيّن شده بود - كه به نظرم تا همين سالها هم مدرسه رفاه، هنوز آن اتاق را نگه داشته‌اند و ايام دوازده بهمن، گرامى مى‌دارند - به نحوى طرف پله‌ها رفتند تا به اتاق بالا بروند. نزديك پاگرد پله كه رسيدند، برگشتند طرف ما كه پاى پله‌ها ايستاده بوديم و مشتاقانه به ايشان نگاه مى‌كرديم. روى پله‌ها نشستند؛ معلوم شد كه خود ايشان هم دلشان نمى‌آيد كه اين بيست، سى نفر آدم را رها كنند و بروند استراحت كنند! روى پله‌ها به قدر شايد پنج دقيقه نشستند و صحبت كردند. حالا دقيقاً يادم نيست چه گفتند. به‌هرحال، «خسته نباشيد» گفتند و اميد به آينده دادند؛ بعد هم به اتاق خودشان رفتند و استراحت كردند.
البته فرداى آن روز كه روز سيزدهم باشد، امام از مدرسه رفاه به مدرسه علوىِ شماره دو منتقل شدند كه برِ خيابان ايران است - نه مدرسه علوى شماره يك كه همسايه رفاه است - و ديگر رفت و آمدها و كارها، همه آن‌جا بود. اين خاطره به يادم مانده است.

 نظر دهید »

دعاکنید بیاید مسافری که نیامد...

20 دی 1392 توسط پرهیزگار

درد قلبم از نوای نای تو/درد چشمم دوری صهبای تو
تا نشایدعشق خود پنهان کنم/در نهایت قلب من مهبای تو
ای حریم عاقلانت عشق محض/در کمین عارفان شهبای تو
مرده شد روح من از آلودگی/ای که عالم جملگی اهبای تو
قلب عاشق هم چرا محزون بود/تا که باشد حوریان احبای تو
بر دلم دستی و بر چشم، پا بنه/تا شوم بر درگهت محبای تو

شاعر:عظیم اکبری راد

 


 نظر دهید »

آجرک الله یا بقیه الله ...

19 دی 1392 توسط پرهیزگار

شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجری نوشته اند .
در کيفيت وفات آن امام بزرگوار آمده است : فرزند عبيدالله بن خاقان گويد روزی برای پدرم ( که وزير معتمد عباسی بود )
خبر آوردند که ابن الرضا - يعنی حضرت امام حسن عسکری - رنجور شده ، پدرم به سرعت تمام نزد خليفه رفت
و خبر را به خليفه داد .
خليفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد .
يکی از ايشان نحرير خادم بود که از محرمان خاص خليفه بود ، امر کرد ايشان را که پيوسته ملازم خانه آن حضرت باشند
، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند . و طبيبی را مقرر کرد که هر بامداد و پسين نزد آن حضرت برود ،
و از احوال او آگاه شود . بعد از دو روز برای پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است ،
و ضعف بر او مستولی گرديده . پس بامداد سوار شد ، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - که عموما اطبای مسيحی و يهودی
در آن زمان بودند - امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضی القضات ( داور داوران ) را طلبيد و گفت
ده نفر از علمای مشهور را حاضر گردان که پيوسته نزد آن حضرت باشند
و اين کارها را برای آن مي کردند که آن زهری که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند
که آن حضرت به مرگ خود از دنيا رفته ، پيوسته ايشان ملازم خانه آن حضرت بودند
تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربيع الاول سال 260 ه . ق آن امام مظلوم در سن 29سالگی
از دار فانی به سرای باقی رحلت نمود .
بعد از آن خليفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد ، زيرا شنيده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولی خواهد شد ،
و اهل باطل را منقرض خواهد کرد … تا دو سال تفحص احوال او مي کردند … .
اين جستجوها و پژوهشها نتيجه هراسی بود که معتصم عباسی و خلفای قبل و بعد از او - از طريق روايات مورد اعتمادی که
به حضرت رسول الله (ص ) مي پيوست ، شنيده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکری فرزندی پاک گهر ملقب به
مهدی آخر الزمان - همنام با رسول اکرم (ص ) ولادت خواهد يافت
و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد .
بدين جهت به بهانه های مختلف در خانه حضرت عسکری (ع ) رفت و آمد بسيار مي کردند ،
و جستجو مي نمودند تا از آن فرزند گرامی اثری بيابند و او را نابود سازند .
به راستی داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهيم (ع ) و حضرت موسی (ع ) تکرار مي شد .
حتی قابله هايی را گماشته بودند که در اين کار مهم پی جويی کنند .
اما خداوند متعال حجت خود را از گزند دشمنان و آسيب زمان حفظ کرد ،
و همچنان نگاهداری خواهد کرد تا مأموريت الهی خود را انجام دهد . باری ، علت شهادت آن حضرت را سمی مي دانند
که معتمد عباسی در غذا به آن حضرت خورانيد و بعد ، از کردار زشت خود پشيمان شد .
بناچار اطبای مسيحی و يهودی که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند ،
به ويژه در مأموريتهايی که توطئه قتل امام بزرگواری مانند امام حسن عسکری (ع ) در ميان بود ،
برای معالجه فرستاد .
البته از اين دلسوزيهای ظاهری هدف ديگری داشت ، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقيقت ماجرا بود .
بعد از آگاه شدن شيعيان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکری (ع ) شهر سامره را غبار غم گرفت ،
و از هر سوی صدای ناله و گريه برخاست . مردم آماده سوگواری و تشييع جنازه آن حضرت شدند .

منبع : tebyan.net

 

کلیک کنید

 نظر دهید »

گوشه هایی از فضایل اخلاقی امام کاظم علیه السلام

19 آذر 1392 توسط پرهیزگار

 

الف)مشورت با غلامان و احترام به آن ها

حسن بن جهم مي گويد: در محضر امام رضا (ع) بوديم، سخن از امام کاظم(ع) به ميان آمد، امام رضا (ع) فرمود: با اين که عقل هاي مردم قابل مقايسه ي منطقي با عقل پدرم (امام کاظم) نبود، گاهي با غلامان سياه خود در امور مختلف، مشورت مي کرد و به رأي و فکر آن ها احترام مي گذاشت.
شخصي به پدرم گفت: آيا با غلامان سياه مشورت مي کني؟!
در پاسخ فرمود: «ان الله تبارک و تعالي ربما فتح علي لسانه؛(1) همانا خداوند متعال چه بسا راه حل مشکلي را بر زبان همان غلام سياه بگشايد.»

ب)صلابت و عزت نفس در برابر ترفند هارون

يکي از خصلت ها و روش هاي رفتاري امام کاظم(ع) حفظ صلابت و عزت اسلامي بود، او هرگز به خواري و ذلت تن در نداد، تا آن جا که مرگ با عزت را بر زندگي ذلت بار ترجيح داد. سرگذشت هاي جالب زير گفته ي ما را اثبات مي کند:
1- در آن هنگام که امام کاظم(ع) در زندان، در شرايط سخت بود، هارون، وزيرش يحيي بن خالد برمکي را طلبيد و به او چنين دستور داد: به زندان برو و موسي بن جعفر(ع) را از غل و زنجير آزاد کن و سلام مرا به او برسان و به او بگو: پسرعمويت (هارون) مي گويد: من قبلا سوگند ياد کرده ام که تو را آزاد نسازم تا اقرار کني که با من رفتار بدي کرده اي و از من درخواست عفو از گذشته نمايي، اقرار تو موجب ننگ براي تو نيست و درخواست تو از من، موجب نقص و عيب تو نخواهد بود. اين پيام رسان من، يحيي بن خالد، مورد اطمينان من و وزير من است، از او درخواست عفو کن تا مرا از ذمه ي سوگند برهاند، آن گاه به سلامت هر کجا خواهي برو.
امام کاظم (ع) به يحيي چنين گفت: اي ابا علي! مرگ من فرارسيده و بيش از يک هفته، بيشتر در اين دنيا نخواهم ماند، از جانب من به هارون بگو: روز جمعه فرستاده ي من نزد تو مي آيد و آن چه را در مورد وفات من ديده، به تو خبر مي دهد و تو به زودي در فرداي قيامت در پيش گاه عدل الهي زانو بر زمين زده و در آن جا روشن مي شود که ظالم و ستم گر کيست؟(2)
2- در آن هنگام که امام کاظم (ع) در زندان هاي تاريک هارون به سر مي برد، يکي از آشنايان براي امام چنين پيام داد: اگر براي فلاني نامه بنويسي تا با هارون در مورد آزادي تو صحبت کند، کارساز است.
امام کاظم(ع) جواب داد: پدرم از پدران خود و آن ها از پيامبر (ص) نقل کرده اند که خداوند به حضرت داود (ع) وحي کرد: همانا هيچ بنده اي از بندگانم به شخصي جز من تکيه نکرد، مگر اين که اسباب (نعمت هاي) آسمان را از او بريدم، و زمين را در زير پايش براي فرو رفتنش در کام زمين، سست کردم.(3)

ج)نهي از منکر امام کاظم (ع) و پشيماني گنه کار

روزي امام کاظم (ع) از کوچه اي عبور مي کرد، صداي ساز و آواز از در خانه اي به گوشش رسيد، در همين لحظه کنيزي از آن خانه براي ريختن زباله، بيرون آمد، امام به او فرمود: صاحب اين خانه بنده است يا آزاد، به عبارت ديگر، غلام است يا ارباب؟
کنيز گفت: او آزاد است.
امام کاظم (ع): راست گفتي، آزاد است که اين گونه آشکارا گناه مي کند، اگر بنده بود از مولاي خود مي ترسيد و گناه نمي کرد.
همين گفت و گو باعث شد که کنيز ديرتر به خانه بازگردد. به همين دليل صاحب خانه به نام بشر از کنيز پرسيد: چرا دير آمدي؟
کنيز در پاسخ گفت: شخصي از اين جا عبور مي کرد، از من پرسيد: صاحب اين خانه بنده است يا آزاد، گفت: اگر بنده بود از آقاي خود مي ترسيد.
همين پيام آن چنان بشر را دگرگون کرد که همان لحظه با پاي برهنه از خانه بيرون آمد و به دنبال آن آقا به راه افتاد. ناگاه ديد امام کاظم (ع) است، معذرت خواست و همان جا توبه کرد و با چشم گريان به خانه اش بازگشت. از آن پس هرگز دنبال گناه و انحراف نرفت و از پارسايان معروف عصر خود شد، و چون هنگام توبه پا برهنه بود، به او «بشر حافي» لقب دادند.(4)

د)آراستگي امام براي همسر

حسن بن جهم مي گويد: امام کاظم (ع) را ديدم که محاسنش را رنگ کرده بود و بسيار آراسته به نظر مي رسيد، پرسيدم: فدايت شوم چرا محاسنت را رنگ کرده اي؟
در پاسخ فرمود: آراستگي و آمادگي، بر حفظ عفت زن مي افزايد. همانا بعضي از زن ها به دليل آن که شوهرانشان به مسئله ي نظافت و آرايش بي اعتنا هستند، از مرز عفت خارج مي شوند. سپس فرمود: آيا دوست داري همسرت را آن گونه بنگري که او تو را آن گونه (ژوليده و نامرتب) بنگرد؟
عرض کردم: نه.
فرمود: زن نيز دوست ندارد، تو را ژوليده بنگرد. سپس افزود: «من اخلاق الانبياء التنظف و التطيب و حلق الشعر؛ (5) از اخلاق پيامبران، پاکيزگي و خوش بويي و زدودن موهاي اضافي بدن است.»

شخصيت امام

امام موسي کاظم (ع) در ميان شخصيت هاي علوي موجود در آن زمان از نظر علم و تقوا و زهد و عبادت، سرآمد روزگار خويش به شمار مي آمد.
شيخ مفيد در اين باره مي گويد: ابوالحسن موسي (ع) پرستنده ترين، سخي ترين و باشخصيت ترين اهل زمان خود بود.(6)
ابن ابي الحديد درباره ي آن حضرت چنين مي نويسد: فقاهت، ديانت، عبادت، بردباري و شکيبايي، همه در آن حضرت جمع بود.(7)
يعقوبي، مورخ شهير، در اين باره مي نويسد: موسي بن جعفر (ع) عابدترين مردم زمان خود بود. آن حضرت از صالحان، عابدان، سخاوت مندان و بردباران بود و شخصيتي بس بزرگ داشت.(8)
آن چه از سجاياي امام (ع) بيش از همه نبود و نماياين داشت، کرم و سخاوت او بود که ضرب المثل شده است. از جمله خصايص ديگر آن حضرت، زهد و عبادت ايشان است. امام کاظم (ع) سال هاي متمادي در زندان به سر برد و در تمام اين مدت به عبادت خدا مشغول بود، به طوري که بسياري از زندان بانان او تحت تأثير جاذبه ي معنوي وي قرار مي گرفتند.

پي نوشت :

1- ميزان الحکمه، ج5، ص 211.
2- مناقب آل ابيطالب، ج4، ص 290.
3-تاريخ يعقوبي، طبق نقل الائمه الاثنا عشر (هاشم معروف)، ج 2، ص 338.
4- محمد محمدي اشتهاردي، پرتوي از زندگي چهارده معصوم (ع)، نگاهي بر زندگي امام کاظم (ع).
5- فروع کافي، ج 5، ص 567.
6- شيخ مفيد، الارشاد، ص 277.
7- شرح نهج البلاغه، ج 15، ص 273.
8- تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 414.

منبع: مجله ي معارف اسلامي شماره 71 /س

 2 نظر

امام زین العابدین و عاشورا

07 آذر 1392 توسط پرهیزگار

*در تاریخ تقریبا 250 ساله شیعه و امامت 11 امام بزرگوار(به غیر از دوران غیبت) سخت ترین دوران مربوط به امامت 34 ساله امام سجاد(ع) بود. جامعه اسلامی پر بود از فتنه ها و اضطراب ها و نگرانی ها و سختی های فراوان.

* امام سجاد(ع) با 6 حاکم أموی هم عصر بودند که برای مثال یکی از آنها فقط، عبدالمالک ملعون بود که نه تنها از نام علی(ع) که از نام خدا و نماز و عبادت متنفر بود!! و دستور داد “اتقوالله” را از خطبه های نماز جمعه حذف کنند و امر به معروف را ملغی اعلام کرد! و فقط یکی از فرماندارانش حجاج لعین بود.

* امام سجاد(ع) برای حفظ شیعه اقدامات زیادی داشتند که چهار تا از مهم ترین آنها را بیان می کنیم؛

* یک: زنده نگه داشتن یاد و نام نهضت عاشورا و امام حسین(ع)؛

* بعد از عاشورا دشمنان و بنی أمیه سریعا وقایع را تحریف کردند و شهادت امام حسین(ع) را خواست و جبر خدا اعلام کردند! اینجا بود که حضرت با اقداماتشان سعی در روشن گری و حفظ نهضت عاشورا داشتند. برای مثال: نوشته روی انگشتر حضرت سجاد(ع) “العزه لله” بود که بعد از عاشورا دستور دادند انگشتری جدید ساختند و روی آن نوشتند: “شقی قاتل حسین بن علی(ع)” این خودش شد یک علامت برای زنده نگه داشتن یاد عاشورا.

گریه بسیار می کردند؛ آب می دیدند گریه می کردند، رود می دیدند گریه می کردند، غذا می دیدند گریه میکردند و البته علت گریه شان را هم اعلام میکردند تا آیندگان نگویند گریه درست و جایز نیست!

* می فرمودند: حضرت یعقوب چند سالی از یوسف بی خبر بود، آنقدر گریه کرد تا کور شد؛ حال چگونه من گریه نکنم در حالیکه در یک روز 17 یوسف(اشاره به شهدای بنی هاشم و أهل بیت شان) را یک جا جلوی چشمانم شهید کردند…

* گریه ترجمان دل است. باعث تحول و تغییر است.

*امام سجاد(ع) فرمودند: سه روز در اسلام خیلی سخت گذشت؛ یکی شهادت حمزه عموی پیامبر و دوم شهادت جعفر بن ابیطالب بود که دستانش را بریدند. اما لا یوم کیوم الحسین(ع). که از همه سخت تر بود. حضرت می فرمودند: دلم از این می سوزد که حسین(ع) را به قصد تقرب به خدا کشتند! الله اکبر!!

*دیگر اقدام حضرت برای حفظ یاد عاشورا این بود که کیسه ای داشتند زرد رنگ که خاک کربلا در آن بود و بعد هر نماز بر آن سجده می کردند.

* به زیارت امام حسین(ع) تاکید فراوانی داشتند تا جایی که در روایتی از ایشان نقل می شود که فرمودند: کسی که به زیارت جدم امام حسین(ع) نرود خدا را سبک شمرده است!

* دوم: تربیت شاگردان بسیار نظیر أبو حمزه ثمالی. با اینکه کلاس های ایشان یک نفره و دو نفره بود اما در طول امامت خود اینقدر شاگرد تربیت کردند تا جایی که حلقه اول شاگردان امام محمد باقر و امام صادق(ع)، از شاگردان ایشان بودند.

*سوم: فرهنگ دعا و معارف اسلامی را تبیین کردند. صحیفیه سجادیه زبور آل محمد(ص) است. از آن غفلت نکنیم.

* این صحیفه ای که معمول است و میبینیم فقط 54 دعا است و الان صحیفیه دوم و سوم و چهارم را در تکمیل آن منتشر کرده اند که بالغ بر 257 دعا است. که همه آن ها هم با درود و صلوات بر محمد و آل محمد(ص) آغاز شده است.

*چهارم: مبارزه و برخورد با حکام زمان خود. همه امامان ما سیاسی بودند و اصلا امامت با سیاست آمیخته است. امام عارف به سیاست است و امام سجاد نیز در هر فرصتی با حکام زمان خود برخورد میکردند.

 2 نظر

بیست جمله از رهبر انقلاب درباره «بسیج»

06 آذر 1392 توسط پرهیزگار

*هفته بسيج، در حقيقت فرصتى براى ارائه حركت عظيمى است كه به وسيله امام بزرگوار راحل، در اين كشور پايه‌گذارى شد و اين حركت، در اين منطقه اسلامى و دينى، براى ديگر ملتها هم ان‌شاءاللَّه الگو و سرمشق خواهد شد. ۱۳۷۵/۰۸/۳۰

* سازماندهی بسيج، يكی از نوآوری‌های امام بزرگوار بود. ۱۳۸۷/۰۲/۱۴

* امروز اگر شما جلوه‌هاى زيباى پُرشور حضور جوانان را در صحنه‌هاى پُرخطر فلسطين و لبنان مشاهده مى‌كنيد، اين الگوگيرى از بسيج است . ۱۳۸۴/۰۶/۰۲ميتوان بسیج را را بحق مكتبى‌ترين و مردمى‌ترين نيروى مقاومت جهانى ناميد. ۱۳۶۲/۰۹/۰۴

* بسيج، عبارت است از مجموعه‌اى كه در آن، پاكترين انسانها، فداكارترين و آماده‌به‌كارترين جوانان كشور، در راه اهداف عالى اين ملت و براى به كمال رساندن و به خوشبختى نائل كردنِ اين كشور، جمع شده‌اند. ۱۳۷۶/۰۹/۰۵

* بسيج به معنى حضور و آمادگى در همان نقطه‌اى است كه اسلام و قرآن و امام زمان ارواحنافداه و اين انقلاب مقدّس به آن نيازمند است؛ لذا پيوند ميان بسيجيان عزيز و حضرت ولى عصر ارواحنافداه - مهدى موعود عزيز - يك پيوند ناگسستنى و هميشگى است. ۱۳۷۸/۰۹/۰۳

 

* همه بايد بدانند كه در دوران دفاع مقدس چه معجزات عظيمی از حضور مؤمنانه و پر تلاش نيروهای بسيجی در صحنه‌های جنگ اتفاق افتاد؛ اين را بايد همه بدانند. ۱۳۸۷/۰۲/۱۴* مطمئن باشيد اگر حضور بسيج مستضعفين در هشت سال دفاع مقدس نبود، امروز سرنوشت كشور چيز ديگرى بود. ۱۳۸۸/۰۹/۰۴

* تا بسيج هست، نظام اسلامى و جمهورى اسلامى از سوى دشمنان تهديد نخواهد شد؛ اين يك ركن اساسى است. ۱۳۸۸/۰۹/۰۴

* عرصه‌ى بسيج يك عرصه‌ى عمومى است؛ نه مختص يك قشر است، نه مختص يك بخشى از بخشهاى جغرافيائى كشور است، نه مختص يك زمانى دونِ زمان ديگرى است؛ نه مختص يك عرصه‌ئى دون عرصه‌ى ديگرى است. در همه‌ى جاها، در همه‌ى مكانها، زمانها، عرصه‌ها و در همه‌ى قشرها، اين وجود دارد. اين معناى بسيج است. ۱۳۸۹/۰۴/۰۲

* بسيج دانشجويى يكى از ارزنده‌ترين يادگارهاى امام راحل بزرگوار ما است. ۱۳۷۷/۰۷/۱۴

* بسيج به كيفيت‌بخشيدن روزافزون به خود نيازمند است و اين حلقات «صالحين»، از كارهاى بسيار خوب و برجسته است و در طريق همين تكميل بسيج قرار دارد كه ان‌شاءالله روز به روز بايد آن را كاملتر كرد. ۱۳۹۱/۰۹/۰۱* از جمله‌ى اساسى‌ترين كارهائى كه بر عهده‌ى بسيج است و در بافت درونىِ هويت بسيج دخالت دارد، عبارت است از حمايت و دفاع از اصول مسلّم اسلامى. ۱۳۹۰/۰۷/۲۲

* جوانى كه در نيروى مقاومت بسيج به عنوان يك نيروى بسيجى، خود را خدمتگزار اهداف انقلاب و آرمانهاى اسلامى مى‌داند، بايد چنان خود را بسازد كه مثل شمعى پروانه‌ها را به دور خود جمع كند و سازندگى علمى، اخلاقى، معنوى، فكرى و سياسى داشته باشد. ۱۳۸۰/۰۸/۲۱

* اخلاص و معنويت بسيجى و ارتباط با خدا در بسيجى، يك خصوصيت عمده است. ۱۳۷۶/۰۹/۰۵

* بسيج نگاه ميكند ببيند كه اين حركت عمومى انقلاب و نظام از مسيرِ درست منحرف نشود؛ مراقب است كه انحراف به وجود نيايد؛ هر جا انحرافى مشاهده شد، بسيج در مقابل آن مى‌ايستد. اين از جمله‌ى خصوصياتى است كه مربوط به بسيج است. ۱۳۹۰/۰۷/۲۲

* آنچه كه براى همه‌ى ما، براى همه‌ى بسيجيان عزيز، براى جوانها در هر نقطه‌اى از اين عرصه‌ى عظيم كه مشغول كار هستند، بايد به عنوان شاخص مطرح باشد، عبارت است از اين سه عنصر: بصيرت، اخلاص، عمل بهنگام و به اندازه. اين سه عنصر را هميشه با يكديگر توأم كنيد و در نظر داشته باشيد. ۱۳۸۹/۰۸/۰۲* بسيجيان در قبال پيچيدگى اوضاع توانسته‌اند در ذهن خود و فكر خود و شخصيت خود پيچيدگى ايجاد كنند و بشناسند؛ قضاياى سال ۸۸ اين را نشان داد. ۱۳۸۹/۰۸/۰۲

* بسيج تنها تا آن روز پيروز است كه در يك دست بسيجى«قرآن» و در دست ديگرش«سلاح» باشد. ۱۳۶۲/۰۹/۰۴

* راز پيروزى مسلمين و وحشت و هراس دشمنان و معاندين از مسلمين در برافراختن پرچم قرآن است. بسيج بايد مطيع مسجد، حامى مسجد، عامل به قرآن و حافظ قرآن باشد. ۱۳۶۲/۰۹/۰۴

 نظر دهید »

تسلیت ..

20 مهر 1392 توسط پرهیزگار

 نظر دهید »

اخبار مدرسه ...

10 مهر 1392 توسط پرهیزگار

زیارت طلاب از مناطق جنگی

به مناسبت هفته دفاع مقدس تعدادی از طلاب مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها ) میاندوآب در مناطق جنگی سرچنار طی مراسمی به شرح ذیل شرکت کردند .

1- قرائت زیارت عاشورا را توسط حجه الاسلام روح الله قهرمانی

2- خیرمقدم گویی توسط فرماندهی محترم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

3- خاطره گویی توسط برادر شیری تنها بازمانده زنده آن صحنه جنگی و نثارگل به محل شهادت شهیدان بزرگوار

 نظر دهید »

حقائق و اعمال روز دحوالارض

08 مهر 1392 توسط پرهیزگار


بيان آيت الله ناصري در فضيلت شب و روز دحوالارض

در روایات زیادى آمده است که در بیست و پنجم ذى القعده کعبه نصب گردیده، زمین گسترده شده، آدم پایین آمده، خلیل و عیسى علیهما السلام متولد شدند و رحمت پخش شده است.

از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده است که فرمودند «اولین رحمتى که از آسمان به زمین نازل شد، در بیست و پنجم ذى القعده بود. کسى که این روز را روزه داشته و شبش را به عبادت بایستد، عبادت صد سال را که روزش را روزه و شبش را در عبادت باشد، خواهد داشت. هر گروهى که در این روز براى ذکر پروردگار بزرگشان گرد هم آیند، پراکنده نمى گردند مگر این که خواسته آنان داده مى شود. در این روز یک میلیون رحمت نازل مى شود که نود و نه هزار تاى آن براى روزه داران این روز و عبادت کنندگان این شب خواهد بود»

دو رکعت نماز در این روز
روایت شده است : پیش از ظهر، دو رکعت نماز با یک بار حمد و پنج بار شمس و ضحى خوانده و بعد از سلام بگوید: «لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم» و دعا کرده و بگوید: «یا مقیل العثرات، أقلنى عثرتى، یا مجیب الدعوات، أجب دعوتى. یا سامع الاصوات إسمع صوتى و إرحمنى و تجاوز عن سیئاتى و ما عندى، یا ذالجلال و الاکرام!»
نیز مستحب است دعایى را که اول آن یا «داحى الکعبه» است بخواند.

نعمت نصب کعبه و گسترش زمین
نعمت نصب کعبه و گسترش زمین شکلى دارد و ماهیتى، شکل ظاهرى آن همانگونه که در «اقبال الاعمال»[1] به آن اشاره شده این است که خداى متعال در این روز زمین را براى سکونت و زندگى انسان­ها آفرید و از رحمتى که در این روز نازل گردید، زمین و نعمتهاى آن حتى بدن و روزى ما بوجود آمد. بنابراین تمام نعمتها از هر جنس، نوع و صفت، که کسى قادر به شمارش آن نیست، در این روز فرود آمده و پخش شده است.

بنابراین لازم است بنده اى که مراقب مولایش بوده و در پى شکر نعمتهاى اوست، درباره نعمتهایى که از آن آگاهى داشته و با آفرینش زمین و آنچه در آن است از آن بهره مند گردیده، بیندیشد. مثلا از نعمتهاى خداوند متعال در بدن خود شروع نماید که با فراوانى و لطافت آن قطعا نمى تواند تمام آن نعمتها را درک کند. که براى توضیح بیشتر مى توان به علم تشریح پزشکى مراجعه نمود. در کتاب جدیدى از یکى از نویسندگان اروپایى عکس­هایى دیدم که پوشش عضوى را با عضو دیگر و رگها و مویرگها را با رنگهاى مختلف و مدارها، رگها و اجزاى دیگر بدن را نشان مى داد بگونه اى که انسان و حتى پزشک به شگفت مى آید که چگونه تمام اینها بطور مستقیم یا غیر مستقیم در سلامتى آن عضو و بطور غیر مستقیم در سلامتى مزاج انسان مؤثرند. و بالاخره نعمت­هایى که با حس درک مى شوند بالغ بر چند میلیون هستند. و از اینجا مى توانیم بفهمیم نعمتهاى غیر محسوس بیش از نعمتهاى محسوس است.

این گونه اى از نعمتهاى بدنى است که انواع دیگرى نیز دارد که شاید تعداد آن بیشتر و عجیب تر از این باشد.

از جمله نعمتها، نیروهایى نامرئى است که در این اجزاء با تکثیر، تحریک، شکل دادن، تغذیه، رشد، هضم، دفع و… فعالیت مى کنند و هر کدام علامت و آثار خاص خود را دارند.

یکى دیگر از نعمتها وجود ملکوتى این نیروها، قوایى که از آنها تبعیت نموده، کارکرد و تأثیر آن بر کار نیروهاى نامرئى که به شرایط زمانى، مکانى، وضعیت جسمى و روحى و سایر شرایط خارجى بستگى دارد، مى باشد؛ که هیچکس قادر به شمارش عناوین این گونه نعمتها نمى باشد، مگر خدا یا کسى که از جانب او از آن مطلع شده باشد؛ چه رسد به شمارش تک تک آن. و اگر انسان شکل ارتباط عوالم با یکدیگر را بفهمد، بروشنى مى یابد که تمام این عوالم در سلامتى کامل هر کدام از اعضاى بدن و حتى هر جزء از اجزاى آن عضو، نقش دارند؛ و مى فهمد که خداوند متعال براى اعطاى یک نعمت بظاهر جزئى به او این همه مقدمات را ایجاد نموده است .

آنگاه اگر درباره نعمتهاى خارجى از قبیل خوردنى، نوشیدنى، لباس، چیزهایى که در آن دخل و تصرف مى کند و حواس ظاهرى و باطنى که در عوالم مختلف هستند اندیشه نماید، فرموده ی خداوند: «قادر به شمارش ‍ کامل نعمتهاى خدا نیستید» و «لشکریان پروردگارت را بجز خود او کسى نمى داند» را بهتر درک مى کند.

یکى از عالم­هایى که انسان با نیروى خیال در آن دخل و تصرفات جزیى دارد عالم مثال است که بشر توانایى فهم و و گستردگى آن را ندارد. چه رسد به دخل و تصرفاتى که با عقل محیط خود در تمام این عالمها، مى نماید.

اى مسکین! تو کجا و فهم تفصیلى یکى از امور یکى از عالمهایى که عقل تو در آن دخل و تصرف مى کند کجا! به این نعمتها بنگر و خود قضاوت کن که چگونه باید شکر این نعمتها را بجا آورى.
تازه اینها ظاهر نعمتهایى است که آفریننده زمین با گسترش زمین به تو عنایت نموده است و اگر درباره عطایاى مالک دنیا و آخرت که با آفریدن زمین به تو عنایت نموده، اندیشه کرده و آن را کاملا درک کنى، شگفتیت افزون خواهد شد.

در این مورد به اختصار مى توان گفت : آنچه اهل حق و مکاشفه دریافته و روایات اهل بیت وحىعلیهم السلام به آن اشاره دارد این است که خداى متعال آدم را آفریده و او را در عالم مثال قرار داد - عالمى که در بعضى از روایات از آن به بهشت و در بعضى دیگر به شهر «جابلقا» تعبیر شده است . و این همان بهشت آدم است که از آن به زمین فرود آمده، تا با عبور از این دنیا از نعمتهاى مثالى، که در عالم برزخ براى او آماده شده بهره بردارى کند؛ که این عالم در برابر بهشت آدم بوده و «جابلسا» نامیده مى شود؛ و نیز به این جهت فرود آمد که در عالم آخرت و در بهشتهاى جاوید از نعمتهایى که براى او مهیا شده، استفاده نماید. و اگر آدم به این دنیا نمى آمد، هیچگاه به نعمتهاى سراى آخرت نمى رسید؛ و تمام نعمتهایى که خداوند به پیامبران، جانشینان آنان، اولیا و مؤ منین وعده داده است از فواید سفر به این عالم بوده و این عالم ایستگاهى از ایستگاههاى سفر آخرت مى باشد. حتى از یک جهت منشاء و سرچشمه نعمتهاى آن است . بهمین جهت نیز در روایات «مزرعه آخرت» نامیده شده است . و شاید این آیه قرآن نیز به همین مطلب اشاره داشته باشد: «این همان چیزى است که قبلاروزى ما بوده و اکنون مانند آن روزى ما شده است»

بنابراین تمام نعمتهاى جاوید و فناناپذیر که قابل مقایسه با نعمتهاى این دنیاى پست نمى باشد - و خالق آن از هنگام آفرینش دنیا هیچگاه به آن نظر نکرده و آن را براى بندگانش انتخاب ننموده و سراى پاداش نیست - منشاء و سرچشمه آن همین عالم دنیا است . بنابراین عارف مراقب در روز «دحوالارض» بر خود لازم مى بیند که در مقابل تمام این نعمتها شکرگزارى نماید.
و در این هنگام بخوبى مى یابد که نمى تواند حق مقدار کمى از اجزاى گوشه کوچکى از آن را ادا نماید؛ گرچه تمام عابدین شاکر را به کمک طلبیده و تا ابد مشغول شکرگزارى گردند. نه به این جهت که شکر این نعمتها نیز از نعمتهاى خدا بوده و بر آن نیز شکرى واجب است، بلکه بخاطر بزرگى، فراوانى، ظرافت و دیده نشدن آن نعمت­هاست. و آنگاه که بنده به این شناخت رسیده و نعمتهاى الهى را قدر شناخت، نشانه کسانى را که بخوبى ناتوانى و کوتاهى خود را در شکرگزارى خداى متعال فهمیده اند پیدا کرده و خجالت مى کشد کوشش خود را - هر مقدار که باشد - شکرگزارى بداند. و مى فهمد که خداوند با قبول این شکرگزارى کم و ناچیز این نعمتها چه منتى بر او دارد. و خداوند متعال را براى این انجام دادن این شکرگزارى، سپاس مى گوید. و معنى شکور (بسیار شکرگزار) را که از نامهاى خداوند است، تا اندازه اى مى فهمد. گرچه شناخت کُنه نامهاى خداوند متعال محال است.

از بزرگترین نعمتهاى این روز این است که کعبه را خانه خود قرار داده و اجازه داده است که مردم آن را زیارت نموده و با پاداش و رضایت فراوان این عمل را از آنان مى پذیرد. و این نهایت لطف، مهربانى و کرم است . آنگاه که انسان با چشم باز در معانى اعمال حج تأمل نماید به لطف بزرگ خدا پى مى برد. و بالاتر از این، مى یابد که او تا چه اندازه دوست دارد که دست عنایت خود را روى سر مؤمنین نگهدارد. نیز نهایت عنایت او در جذب آنان به در خود و دعوت آنان به نزدیکى و پناه خود را درک کرده و قدر نعمت وجود این پیامبر بزرگوار را که بواسطه آن ما را به این عالم­هاى گرانقدر هدایت نموده و ما را از اسرار آن آگاه نموده، و این دلهاى مرده را با نور ایمان حیات بخشیده و گمراهى آن را با نور یقین تبدیل به هدایت نموده، خواهد دانست.

بطور اختصار درباره نعمت نصب کعبه مى توان گفت : خداوند متعال انسان را از خاک آفریده و او را به دیدار و پناه خود دعوت نمود. نزدیکى و پناه او نیز مخصوص بلند مرتبگان و افراد با معنویت است . و به جهت این که انسان در اوایل کار، به جهت فرو رفتن در تاریکیهاى عالم طبیعت و اسارت در کره خاکى و میان آب و گل، به این عالمهاى عالى دسترسى ندارد، خداوند، عالم او را با ایجاد مکانى آباد کرده و آن را خانه خود نامید. و آن را زیارتگاه زائرانش و طالبین حضرتش قرار داد تا بر گرد آن چرخیده، زیارتش کرده، به مقتضاى حال خود با پروردگارشان ماءنوس ‍ شده و با این امور آماده عالمهاى قدس و نزدیک شدن به خدا گردند. براى این زیارت نیز عبادتهایى مقرر فرموده که تمامى آنان باعث پرواز از عالم خاکى به عالم ملکوت، جبروت و لاهوت است . بعبارت دیگر این عبادتها عبادت کننده را آماده زیارت کعبه حقیقى مى نماید که درباره آن در روایت آمده است: «زمین و آسمانم گنجایش من را ندارد بلکه قلب بنده مؤمنم گنجایش مرا دارد» بعبارت دیگر این عبادات باعث شناخت نفس مى شود که شناخت پروردگار را در بر دارد. همانگونه که در مناجات شعبانیه به آن اشاره شده است: «چشم قلبهاى ما را با نگاه آن به خودت روشن فرما تا دیدگان قلبها حجابهاى نورى را پاره کرده و آنگاه به معدن بزرگى رسیده و روحهاى ما به پاکى گرانقدرت آویزان گردد.»
انسان بخاطر حجاب هاى تاریکى و نورى نمى تواند به معدن بزرگى برسد. حجابهاى تاریکى همان عالم طبیعت است که آنرا دیده و حس مى کنیم البته بعضى از عالمهاى مثال نیز به حجابهاى تاریکى ملحق مى شوند. حجابهاى نورى نیز از آنجا شروع مى شود که انسان با واگذاشتن ماده و شکل از عالم طبیعت ترقى، نفس خود را مجرد از این دو دیده، نفس و حقیقت او بدون پوسته ماده و شکل براى او آشکار شده و نفس خود را امر بزرگى ببیند. و با بقاى حجابهاى نورى در معارف کشفى بر او گشوده مى شود و آنگاه به اندازه اى که این حجابها کنار رفته و در عوالم نورى اندیشه نماید، علم به مبداء، معاد و حقایق مقامات دینى که در این آیه آمده است: «و کسى که به خداوند، فرشتگان، کتابها و پیامبران او و روز قیامت ایمان آورد…» براى او منکشف مى شود. تا جایى که دیدگان دلها حجابهاى نورى را پاره کرده و به معدن بزرگى برسد؛ و در این هنگام به مقام قرب رسیده، و با مشاهده جلوه هاى نامها و صفات خداوند رستگار شده و از زائرین و پناه داده شده هاى او محسوب مى گردد. و خلاصه خداوند با لطف خود براى اهل این عالم خانه اى همجنس عالم خودشان قرار داده تا از فیض زیارتش محروم نمانده و براى این خانه نیز عباداتى را مقرر داشته که باعث آماده نمودن دیدار کننده و شایسته گرداندن مطالب مرتبط او براى دیدار خانه حقیقى اش مى گردد.

 نظر دهید »

به مناسبت دفاع مقدس..

01 مهر 1392 توسط پرهیزگار

 

 

سلام بر آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم…

سلام بر دلاورانی که قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم…

سلام بر مجاهدانی که به خاک افتاند تا ما به خاک نیفتیم…

 

جنگ هنوز هست
میدان هست
پادگان هست
اما ایا سربازانی چون سربازان خمینی هست؟

 3 نظر

داغ صادق شرر سینه ام افروخته کرد...

11 شهریور 1392 توسط پرهیزگار

 2 نظر

این روزهای اخر را دریابیم...

11 تیر 1392 توسط پرهیزگار

صداي قدم‌هاي ماهِ خوبي‌ها، دل خاکي‌ام را آگاه ساخته است که لحظه‌ي وداع نزديک است…

لحظه‌ي وداع نزديک است…

لحظه‌ي وداع نزديک است…

لحظه‌ي وداع با ماه مهدي، با شعبان،

و من در آخرين لحظه های اين ماه به مناجات شعبانيه نشسته‌ام “و اسمَع دُعائي اِذا دَعَوتُک” را فرياد مي‌زنم تاپس از آن “و اسمَع نِدائي اِذا دَعَوتُک” را با ناله و زاري هجي کنم.

و اينک رمضان است، ماه ِخدايي که قلبم حرم اوست. ماه بي‌نياز مطلق، ماه الله. و من در اين ماه مهمانم.

دلم براي واژه واژه‌ي کتاب خدا تنگ است و من مي‌خوانم؛ “الف لام ميم"، عشق من در دستان تو، اي تنها مونس من. “ذلک العشقِ” من، “لاريب فيه"، اي خداي عاشقي‌ام .

من در آغوش مُهر دلدادگي‌ام. و باران روزه‌داري‌ام “انتَ ربُّ العظيم” را براي تو، اي بي‌مثال داد مي‌زند.

صبح دلدادگي‌ام را با آهنگ دل نواز “الّلهم اِني اَسئَلُک مِن بَهائِک” و عطر سحري که با صلوات‌هاي مادر عجين گشته است و شبنم انتظار برمژگانم آغاز مي‌کنم تا با صداي “فَاَجِبني يا الله” دو رکعت نماز عاشقي به جا آورم و دلِ خاکيِ بي‌پناهم را در پناه “يس والقرآن الحکيم” پناه دهم که تنها مأمن من تو هستي اي خداي ديدگانم و من، زير چتر پروردگاريت، از باران غم، که در اين زندان، بر سر و رويم مي‌بارد ايمن شوم

. من، روزه‌دار عاشقي‌ام. تشنه‌ي ديدار توأم. نگاهم کن تا سيراب شوم. نگاهم را پذيرا باش که هر چه سفير تو، قرآن را مي‌نگرم سير نمي‌شوم. ***

خطبه پیامبر(ص) در روز آخر شعبان

سلمان فارسى رحمه الله فرمود: «خطبنا رسول الله صلى الله علیه و آله فى آخر یوم من شعبان، فقال یا ایها الناس قد اظلكم شهر عظیم مبارك، شهر فیه لیلة خیر من الف شهر، جعل الله صیامه فریضة و قیام لیله تطوعا، من تقرب فیه بنافلة من الخیر كان كمن ادى فریضة فیما سواه، و هو شهر الصبر، و الصبر ثوابه، الجنه، و شهر المواسات و شهر یزاد فى رزق المؤمن، و شهر اوله رحمة،و اوسطه مغفرة، و آخره عتق من النار، و هو للمؤمن غنم و للمنافق غرم‏»

 ماه رمضان براى مؤمن سود و براى منافق خسران است

حضرت سلمان فرمود: در روز آخر شعبان پیامبر(صلى الله علیه و آله) براى ما خطبه‏اى در فضیلت ماه رمضان قرائت فرمود: و در خطاب خویش به ما فرمود: اى مردم براستى سایه افكنده بر سر شما ماه بزرگ مباركى، ماهى كه در او شبى است كه از هزار ماه بهتر است، كه خداوند روزه‏اش را فرض و واجب نموده، و به پا داشتن عبادات شبش را به طور استحباب مقرر فرموده است، كسى كه تقرب بجوید به خداوند،به انجام نافله خیرى، مثل آن است كه در غیر ماه رمضان فریضه‏اى انجام داده باشد، و این ماه ماه صبر است، و صبر هم اجر و ثوابش بهشت است. و ماه روزه، ماه مواسات و برابرى است، و ماهى است، كه رزق مؤمن در او زیاد مى‏گردد، و ماهى است كه اولش رحمت و وسطش مغفرت و آمرزش، و آخرش آزادى از آتش جهنم است، و این ماه براى مؤمن بهره و منفعت است، و براى منافق خسارت و ضرر. مستدرك الوسائل مرحوم نورى نقل از وقایع الایام، ص 436.

خداحافظ شعبان******سلام رمضان            برداشته شده از وبلاگ چشم انتظار

 نظر دهید »

خداحافظی یک معتکف

09 خرداد 1392 توسط پرهیزگار

زیر این سقف یه ارامشی هست که هیچ جای دنیا نمیشه  تجربه کرد مهمون کسی هستی که ………خداست

امشب مثل همه ی شبها نیست.یه بنده ی خدا به دنیا می اید که خدا به خاطرش مهمونی گرفته.همه بنده هاش هم دعوتن خوب،بد ،زشت.

سه روز و سه شب به خاطر عزیز کرده اش به بنده هاش فرصت داده. در خونشو باز گذاشته که بنده هاش بیان و ازش حاجت بخوان.بیان و روی سیاهشونو بخاطر علی،خدا سفید کنه.

این صاحبخونه ی مهربون اینقدر با سخاوته اینقدر مهربونه که من مطمئنم اگر من قطره ی  اشکی از چشام بیاد .قبل من گریه کرده …

چقدر عاشقه این خدا…. چقدر ناسپاسم منه بنده…..

کاش تا دیر نشده بفهمم چه کسی بالای سرمونه

میفهمیدم وقتی تمام درهاشو بسته به روم.از سر مهربونیه از سر عشققه اون میدونه بیرون طوفانه نمیخواد آسیب ببینیم نمیخواد بشکنیم….

تو این سه روز عین یه پروانه پرورش میده توی دستهای خودش…عاشقانه

موقع پرواز با کلی گریه راهیت میکنه که شاید یه روزی مشت خدا رو یادت بیاد و برگردی حتی شده برای چند ثانیه…..

برگردی به سمتش واون بدونه که به یاد مهرش بودی که برگشتی  نه وقتی که بالت شکست یا ازروی خستگی بیای یابرای شکایت 

با اینکه میدونستم فقط مهمون سه روزه ی خدام ولی به این شب که رسیدم به این لحظه که رسیدم دلم نمیخواد سحر بشه دلم نمیخواد خدا که درهای خودشو بسته تا بیرون نرم فردا در رو باز کنن و بگن برید

خدا بگه برید در امان من ………دوباره زندگی کنید

کاش این درها وقتی باز میشن یه ندا…….یه حس ……. یه چیزی ته دلمو بلرزونه 

که برو من بخشیدمت

برو ولی برگرد

برو ولی فراموشم نکن

کاش وقتی دم در با چشای گریون میرم یه لحظه برگردمو ببینم نگرانمه ببینم خوشحاله

می رم ولی خدا جونم تورو به خودت قسم……این نگاه نگرون این نگاه عاشقتو ازم نگیر

میرم ولی با علی عهد بستم به علی قول دادم که کاری نکنم که دلت بگیره

پای رفتن ندارم دلم میلرزه تیک تاک ساعت عذابم میده وقتی فکر فردارو میکنم که باید برم  برم و غرق در زندگی بشم برم و خدایی نکرده تورو و عهدهایی که بستمو فراموش کنم

“دلم گرم خداییست… که با دستان من گندم برای یا کریم خانه میریزد.چه بخشنده خدای عاشقی دارم .که میخواند مرا با انکه میداند گنه کارم

دلم گرم است و میدانم بدون لطف او تنهای تنهایم”

دلم گرم اینه که تو خدای من حتی صدای ماهی هارو میشنوی پس صدای من رو هم شنیدی

چیزی ازت نمیخوام که ازت برنیاد یعنی کاری نیست که نتونی انجام بدی

من فقط یه خواسته دارم

خدایا تنهایم نگذار

                                                                                  می رم ولی برمی گردم=== بنده ات مریم توحیدی

 

 3 نظر

راهی اعتکاف میشویم.......

02 خرداد 1392 توسط پرهیزگار

می روم بار دگر مستم کند بی سر و بی پا و بی دستم کند

 2 نظر

به بهانه ی میلاد

22 اردیبهشت 1392 توسط پرهیزگار

دلم پر مى ‏زند امشب براى حضرت باقر

كه گويم شرحى از وصف و ثناى حضرت باقر                                                                                                 

نديده ديده ى گيتى به علم و دانش و تقوا

كسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقر

ز بهر رفع حاجات و نياز خويش گرديده

سلاطين جهان يكسر گداى حضرت باقر

زبان از وصف او لكن، قلم از مدح او عاجز

كه جز حق كس نمى ‏داند بهاى حضرت باقر

نزايد مادر گيتى ز بهر خدمت مردم

به جود و بخشش و لطف و سخاى حضرت باقر

به ذرات جهان يكسر بود او هادى و رهبر

كه جان عالمى گردد فداى حضرت باقر

برو كسب فضيلت كن چو مردان خدا اى دل

ز بحر دانش بى منتهاى حضرت باقر

اگر گردد شفيع ما بنزد خالق يكتا

بهر هر دردى شفا بخشد دعاى حضرت باقر

ز اندوه و غم و محنت بود آسوده و راحت

بزير سايه و تحت لواى حضرت باقر

 نظر دهید »

هفت سین روح و جسم من

29 اسفند 1391 توسط پرهیزگار

هفت سین روح من :

سلامت روح من دراین است که چشم وگوشم را ازحرام حفظ کنم تا قلبم آرام باشد 

سلامت رورح من دراین است که واجبی را ترک نکنم چون با ترک آن منفعتی را از خود دریغ  میکنم

سلامت روح من دراین است که درهنگام بروز مشکل با قرائت دورکعت نمازازخدا کمک بخواهم 

سلامت روح من دراین است که مراقب حرفایی که میزنم باشم چون هرچه میگویم به طور دقیق در کارنامه عملم ثبت میشود

سلامت روح من دراین است که درخدمت به خلق کوشا باشم چرا که عامل قوی برای تقرب به خداست

سلامت روح من دراین است که توبه از گناهان رابه تاخیرنیندازم چون هرلحظه ممکن است مرگ من فرارسد

سلامت روح من دراین است که به جای آرزو کردن ویژگیهای دیگران ویژگیهای خودم را شناسایی کنم

هف سین جسم من:

سلامت جسم من دراین است که به طور عرضی مسواک بزنم نه به طور طولی

سلامت جسم من دراین است که تاگرسنه  نشده ام سراغ غذا نروم

سلامت جسم من دراین است که قبل از آنکه سیر شوم دست ازغذا بکشم

سلات جسم من دراین است که آب را آهسته بیاشامم چرا که سریع خوردن آن موجب درد کبدم میشود

سلامت جسم من دراین است که هنگام راه رفتن چیزی نخورم مگر مجبور باشم

سلامت جسم من دراین است که ابتدا وانتهای غذا کمی نمک بخورم چرا که درمان هفتاددرد است

سلامت جسم من دراین است که بعد از غذا به پشت بخوابم وپای راست را روی پای چپ بگذارم

 3 نظر

عید است ولی بدون او غم داریم

28 اسفند 1391 توسط پرهیزگار

 

خانه تکانی ؛، رسم قدیمی همه منتظران ِ بهار است .

 خانه تکانی دل را برای رسیدن بهار دلها «مهدی زهرا» فراموش نکنیم

بی تو اینجا همه در حبس ابد، تبعیدند
سالها، هجری و شمسی همه بی خورشیدند
سیرتقویم جلالی به جمال توخوش است
فصلها راهمه با فاصله ات سنجیدند
توبیایی همه ساعتها، ثانیه ها
از همین روز همین لحظه همین دم عیدند
اللهم عجل لولیک الفرج

 2 نظر

برگزاری مسابقه حدیث بیداری

30 بهمن 1391 توسط پرهیزگار

مدرسه علمیه الزهراء (سلام الله علیها ) به مناسبت دهه­ی مبارکه فجر اقدام به برگزاری مسابقه ای با عنوان « حدیث بیداری »ازمتن وصیتنامه حضرت امام(ره) نمود این مسابقه با انتشار فراخوان و ارسال سوالات مسابقه به ادارات و دانشگاهها و مراکز مختلف برگزارگردید که ازمجموع 91 نفرشرکت کننده از طلاب و دانش آموزان و دانشجویان دانشگاههای پیام نور ، شهید باکری و قرآن آموزان مهد قرآن ودارالقرآن کریم به 3 نفر به قید قرعه جوایزارزنده بسته فرهنگی شامل لوح،کتاب،نرم افزار،تابلو و…،از طرف مدرسه علمیه الزهراء (سلام الله علیها ) اهدا گردید.

 1 نظر

جلسه اخلاق با حضور حجت الاسلام جابری

30 بهمن 1391 توسط پرهیزگار

 

در تاریخ 28/11/91جلسه اخلاق عمومی با حضور کلیه طلاب واساتید مدرسه علمیه الزهراء(س)در سالن اجتماعات مدرسه برگزار شد.این جلسه با دعوت از استاد اخلاق حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای جابری از ا ساتید برجسته اخلاق انجام شد.حجت الاسلام جابری در این جلسه ضمن تبریک ایام دهه مبارک فجر و سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ،طلاب را به تلاش در برخورداری از اخلاق بسیجی توصیه فرمودند وموضوع بحث خود را در رابطه  با صفت شوم “وسوسه"که گریبانگیر عموم افراد از جمله افراد مومن ومتدین هست آغاز نمودند.

ایشان با اشاره به عظمت سوره مبارکه ناس،منشا تمام عالمیان را ذا ت باری تعالی برشمرده وبا توصیه به تلاوت این سوره امر به پناه بردن به خداوند متعال از شر شیاطین جنی وانسی فرمودند  وبه ذکر نمونه هایی در تاریخ پرداختند از جمله صدام وقذافی که با وجود اینکه خداوند همه را درفطرت انسانهای پاک وبی الایشی آفریده است ولی در اثرپاسخ مثبت به  وسوسه های شیطانی ،عاقبت کارشان تبدیل به انکار امامت ونبوت شد، چه بسا الان مجسمه های آنها در موزه ها مایه عبرت دیگران است  ولی در مقابل افرادی همچون شهید چمران در اثر دارا بودن ایمان قوی که حتی در اروپا نیزنه تنها بر ایمان خود استوار ماند بلکه قبل از بازگشت به میهن ،انجمن اسلامی تاسیس کرده و سربلند به میهن بازگشتند.

حجت الاسلام جابری در ادامه بیاناتشان انواع وسوسه را بیان فرموده و وسوسه در فکر ،وسوسه در نشاط،وسوسه سیاسی و وسوسه اقتصادی را از جمله وسوسه های دخیل در خروج انسان از مسیر الهی و عدم موفقیت انسان در رسیدن به سعادت بر شمردند. 

 4 نظر

همایش بصیرت ،زن مسلمان، جنگ نرم

19 بهمن 1391 توسط پرهیزگار

 

باهمت وتلاش مدرسه علمیه الزهرا(س) میاندوآب همایش بصیرت ،زن مسلمان و جنگ نرم با حضور حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای نظری ساعت9صبح مورخ 14/11/91 در تالار امام خمینی (ره) میاندوآب برگزار گردید در این همایش حجت الاسلام نظری ضمن تعریف و تبیین واژه بصیرت تاکید کردند باید دایره المعارف انقلاب اسلامی که مشتمل بر کلمات کلیدی که از ابتدای انقلاب از لسان رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) صادر گردیده تدوین گردد ایشان افزودند که این واژه­ها باید تبدیل به گفتمان گردد و در این راستا اقدام سریع ‎‎‏‏ٌموثر است و مساله دیر فهمی فاجعه آفرین است

ایشان در ادامه بیانات خودافزودند: باید در دانشگاهها و حوزه­های علمیه اتاق جنگ تشکیل شود . وظیفه اساتید و فرماندهان در این اتاق این است که نقشه دشمنان را شناسایی و به افسران اطلاع دهند تا فعالیت­های لازم در جامعه انجام پذیرد .دشمنان در رسانه­های جمعی روی چند واژه حساس تبلیغات سوء انجام می دهند که باید با آن مقابله کرد .

حجت الاسلام نظری با تاکید به این مطلب که درخت انقلاب به­ دست امام خمینی (ره) کاشته شده و اینک حفظ  و حراست از این نهال برعهده ماست ‎‎‏ٌٌُُ‎ْْ، افزودند که درخت اسلام با چهار ریشه عقلانیت ، معرفت ، عدالت ، و معنویت تا کنون حراست شده که در این میان نقش طلاب اساسی ومهم عنوان کردند.درادامه از برندگان مسابقه کتابخوانی 9 دی ومقاله نویسی بصیرت وفعالان پژوهشی تجلیل به عمل آمد.

 

 1 نظر

انقلاب اسلامى ايران طلايه‏دار انقلاب حضرت مهدى (عج)

15 بهمن 1391 توسط پرهیزگار

اامام در بخشهايى از سخنان خود كه به مناسبت ولادت مهدى منتظر (عج) در تاريخ چهارده شعبان 1408 (دو ماه و نيم پيش از رحلت‏خود) ايراد كرده‏اند، مى‏فرمايند:
سلام و درود به پيشگاه مقدس مولود نيمه شعبان و آخرين ذخيره امامت (بقيه الله ارواحنا فداه) و يگانه دادگستر ابدى و بزرگ پرچمدار رهايى انسان از قيود ظلم و ستم استكبار، سلام بر او، سلام بر منتظران واقعى او، سلام بر غيبت و ظهور او و سلام بر آنان كه ظهورش را با حقيقت درك مى‏كنند و از جام هدايت و معرفت او لبريز مى‏شوند.
و سلام بر ملت‏بزرگ ايران كه با فداكارى و ايثار و شهادت راه ظهورش را هموار مى‏كنند…
مسئولان ما بايد بدانند كه انقلاب ما محدود به ايران نيست، انقلاب مردم ايران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمدارى حضرت حجت (ارواحنا فداه) است كه خداوند بر همه مسلمانان و جهانيان منت نهاد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار داد… بايد دولت جمهورى اسلامى تمامى سعى و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنمايد، ولى اين به آن معنا نيست كه آنها را از اهداف عظيم انقلاب كه ايجاد حكومت جهانى اسلام است منصرف كند. (18)
با توجه به سخنان امام خمينى و تصريح ايشان بر نقش زمينه ساز اين نهضت‏براى انقلاب بزرگ مهدى، به چند نكته اشاره مى‏شود:
1- نهضت امام خمينى آغازگر انقلاب بزرگ اسلامى است‏كه دلالت دارد بر استمرار اثرگذاريها و انتشار افكار آن و رشد و گسترش آن در جهان اسلام تا زمانى كه امام مهدى (عج) ظهور نمايد. البته واقعيت‏سياسى معاصر جهان نيز اين حقيقت را تاييد مى‏كند; زيرا جهان شاهد انتشار و رشد افكار امام خمينى در كشورهاى مختلف اسلامى است كه به بيدارى عمومى جهان اسلام كه خواهان اجراى احكام اسلام هستند انجاميده است.
2- انقلاب امام خمينى جدا از انقلاب بزرگ مهدوى نيست، بلكه بخشى از آن است و همان هدفهاى استراتژيك آن را در باره برپايى حكومت جهانى اسلام دنبال مى‏كند; پس پرچم يكى است كه خود امام مهدى (عج) آن را بر دوش مى‏كشد.
آنچه كه اين نهضت را از دايره افراد و مصاديق پرچمهايى كه قبل از ظهور مهدى (عج) برداشته مى‏شوند، (قيامهايى كه قبل از ظهور او (عج) به وجود مى‏آيند) خارج مى‏كند و بعضى از احاديث‏شريفه با صراحت دلالت دارند كه پرچمداران اين پرچمها طاغوتند (و چنين قيام كنندگانى با طاغوت بيعت كرده‏اند و به فرمان او جنگ مى‏كنند)، مقصود آن حركتهاى انقلابى است كه مستقل و جدا از حركت مهدوى باشد و در راهى كه خود امام مهدى (عج) آن را ترسيم كرده است، حركت نكند، يعنى بر پايه تمسك به ولايت امام زمان (عج) استوار نباشد و براى زمينه سازى ظهور آن بزرگوار تلاش و فعاليت نكند.

 نظر دهید »

گوشه ای از اخلاق عظیم پیامبر

04 بهمن 1391 توسط پرهیزگار

روزهايى بس شيرين و به‏يادماندنى و تاريخ ساز پيامبر را نمى‏توان با الفاظ و سخنان ناقص انسانهاى ناقص‏توصيف و تعريف كرد.

او هرگز در اين واژه‏ها نمى‏گنجد و فراتر از آن است. انسان‏كاملى كه تمام افلاك و موجودات را خدا به خاطر او آفريد واگر او نبود، هيچ چيز نبود. «لولاك لما خلقت الافلاك‏» و الاانسانى كه تا قاب قوسين او ادنى بالا رفت و به جايى رسيد كه‏جبرئيل آن ملك مقرب و واسطه وحى الهى به آنجا هرگز نرسد وبا صراحت‏به او عرض كرد: اگر يك مو بالاتر روم به نور تجلى‏بسوزد پرم. ولى رسول الله رفت و به جايى رفت كه نه در خرد آيدو نه بر ورق نگاشته شود و نه حتى در وهم وخيال! اوست كسى كه‏خدايش درباره‏اش فرمود: «و انك لعلى خلق عظيم‏» پس مابه جاى‏اينكه حرفى بزنيم كه نه آغازش و نه انجامش ما را به جايى‏مى‏رساند چرا كه جز آفريده‏اش و برادرش كسى او را نخواهد شناخت‏«يا على ما عرف الله الا انا و انت و ما عرفنى الا الله وانت و ما عرفك الا الله و انا» پس روا است كه لب فرو بنديم وسخن كمتر گوئيم.

بيائيم در اين سخن ربانى كه پيامبر را داراى منشى سترگ واخلاقى عظيم معرفى مى‏كند بيانديشيم و از زبان روايت نمى از اين‏اقيانوس پرفيض برگيريم، شايد برخى عزيزان به كار بندند و ازرسول الله الگوى زندگى بگيرند كه قرآن فرمود: «و لكم فى رسول‏الله اسوه حسنه‏» .

جمله‏هايى كوتاه در منش و روش زندگى حضرت بيان مى‏شود كه هم‏بركت است و پر مايه بركتى است و هم برنامه به زيستى وخداپسندانه:

1 آن قدر حضرت متواضع و فروتن بود كه متن روايت او را«خاضع الطرف‏» مى‏نامد يعنى به زمين نگاه مى‏كرد و سر را كمتربالا مى‏برد، اين چنين با وقار و متين… با ادب و فروتن. چنان‏در برابر خالقش خاضع و خاشع بود كه بيشتر سرفرود مى‏آورد و كمترسر را بلند مى‏كرد چه پيوسته خدا را حاضر و ناظر مى‏ديد و لحظه‏اى‏بلكه كمتر از لحظه‏اى هم از ياد و ذكر خدا غافل نبود.

2 يكى ديگر از نشانه‏هاى بارز تواضع و خوى نيكويش اين بود كه‏به هر كه مى‏رسيد، پيشقدم در سلام كردن بر او بود، سلام كه خودتحيت اسلامى است و پيامبر آن را به ما ياد داده، خود نيز بيش ازهمه و پيش از همه به آن عمل مى‏كرد و قبل از آنكه ديگرى بر اوسلام كند، او خود سلام مى‏كرد. هرگز پيامبر ملاحظه نمى‏كرد كه آن‏فرد بزرگ است‏يا كوچك، دانشمند است‏يا بى‏سواد، ثروتمند است‏يافقير. آرى حضرت آنقدر عظمت داشت كه بر همه افراد بدون ملاحظه‏هاى‏ايسمى، شغلى، خطى، مسئوليتى، مالى و… سلام مى‏كرد و او بااينكه بزرگترين از هر نظر بود بر كوچكترين انسانها از هرنظر سلام مى‏كرد و بيشتربراى اينكه ما را به اين سنت‏حسنه‏تشويق كند مى‏فرمود: سلام را نود و نه حسنه است و جوابش يك حسنه.

3 پيامبر هرگز بدون جهت‏سخن نمى‏گفت، و اگر سخنى مى‏گفت‏بيشترجنبه موعظه و پند داشت، يا مطلبى را مى‏آموخت و يا به معروف وخيرى امر مى‏كرد و يا از شر و منكرى مردم را باز مى‏داشت، تمام‏سخنانش سودمند و يك كلمه، نه بلكه يك حرف، پوچ و بى‏ارزش نبود،زيرا خوب مى‏دانست كه: «و ما يلفظ من قول الا لديه رقيب عتيد»وانگهى پيامبر اسوه است و الگو و اوست انسان كامل. پيامبر كسى‏است كه نخستين آفريده پروردگار، نور مباركش است: «اول ما خلق‏الله نورى‏» پس، از اين نور كامل چيزى تراوش نمى‏كند جز نور، وهرچه مى‏گويد گفته خدا است «و ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى‏يوحى‏» .

4 و پيامبر هرگز از ذكر خدا غافل نمى‏شد. در روايت است: «ولايجلس و لايقوم الا على ذكر» او نمى‏نشست و برنمى‏خاست جز با ذكرو ياد خدا. پيامبر در هر آن قرين و همنشين ذكر خدا بود چه برزبان آورد و چه در دل گويد. او خود ذكر خدا را كفاره مجلس‏مى‏دانست و اعلام مى‏داشت كه اگر در مجلسى ياد خدا نباشد يا ذكرى‏از اهل بيت كه آن نيز ياد خدا است، پس آن مجلس بر اهلش وزر ووبال است و نحس است و شوم. و اگر حضرت مى‏خنديد از تبسم تجاوزنمى‏كرد «جل ضحكه التبسم‏» زيرا قهقهه و خنده با صدا با شئون‏انسان مودب منافات دارد چه رسد به انسان كامل و چه رسد به اشرف‏مخلوقات.

5 يكى ديگر از موارد تواضع و فروتنى حضرت اين بود كه هر وقت‏وارد مجلس مى‏شد، هر جا كه جاى خالى بود مى‏نشست، مانند ماخودخواهان يا نادانان نبود كه دنبال صدر مجلس هستيم، و خيال‏مى‏كنيم كه بايد بالا و بالاتر نشست. اصلا آن جا كه انسان والامى‏نشيند والا است نه آنكه انسان والا بايد در جاى والا نشيند.

عزيزانم! قطعا اين از تواضع است كه انسان در جايى كه خالى‏است‏بنشيند و هرگز منتظر نباشد كه ديگران در برابرش قد علم‏كنند و برخيزند تا آن جناب را در صدر مجلس بنشانند. اين حالت‏بدون ترديد برخاسته از هواى نفس است و تكبر كه بايد زدوده شودو گاهى بلكه بيشتر به خاطر عقده‏هاى درونى و محروميت‏هاى ديرينه‏است كه شخص مى‏خواهد از اين راه خودى را نشان دهد!!

6 پيامبر آرام و آهسته سخن مى‏گفت و هيچ گاه فرياد نمى‏زد وصدا را بلند نمى‏كرد. و مجلس آن حضرت نيز از چنان آرامشى‏برخوردار بود كه عين ادب و تواضع است و كسى در مجلس پيامبربلند سخن نمى‏گفت «و اغضض من صوتك‏» و دستور هم همين بود كه‏كسى صدايش را بالاتر از صداى رسول الله نكند «لاترفعوا اصواتكم‏فوق صوت النبى‏» و چون خود حضرت آهسته و آرام سخن مى‏گفت لذامجلسش بسيار آرام و باوقار بود كه حتى صداى به هم زدن بال‏پرنده به گوش مى‏رسيد.

7 «لايقطع على احد كلامه‏» هرگز سخن كسى را قطع نمى‏كرد و تاشخصى مشغول سخن گفتن بود، به او خوب گوش مى‏داد و پس از تمام‏شدن سخنش آرام پاسخش را مى‏گفت. و چنان اصحابش را تربيت كرده‏بود كه هرگاه لب مباركش به سخن وا مى‏شد، تمام حاضران ساكت‏مى‏شده و سراپا گوش مى‏شدند «كان على رووسهم الطير» و هرگاه‏سخن حضرت تمام مى‏شد بدون آنكه سخنانشان با هم تزاحم كند، با هريك به نوبت‏حرف مى‏زد.

8 نكته ديگرى كه بسيار جالب و ارزنده است و بايد مدنظر قرارگيرد اين است كه حضرت در هنگام سخن گفتن، به افراد يكسان نگاه‏مى‏كرد «و كان يساوى فى النظر والاستماع للناس‏» و بايدسخنگويان محترم اين مطلب را دقت كنند كه يكسان و مساوى درحال حرف زدن به اين طرف و آن طرف نگاه كنند زيرا اين نكته‏ظريف اخلاقى است كه در نگريستن به افراد(هنگام صحبت كردن)انسان‏فرق بين اين و آن نگذارد و همه را به يك ديد بنگرد كه‏اميدواريم در موارد ديگر نيز اين تساوى و يكسان‏نگرى حفظشود.راستى چه زيبا است تربيت رسول الله! بنابراين، هر كه‏بخواهد بيشتر به پيامبر نزديك گردد، بايد رفتار و اخلاقش را باآن حضرت نزديكتر كند.

9 «و كان يجالس الفقراء و يواكل المساكين‏» او نه تنها بامالداران و دارايان مجالست مى‏كرد بلكه با فقرا و مستمندان نيزهمنشين بود. بلكه قطعا حضرت از نشستن با فقرا بيشتر لذت مى‏بردو اگر با ثروتمندان مى‏نشست‏به خاطر هدايت كردن آنان بود نه چيزديگر.

10 هرگاه پيامبر مى‏خواست‏به مجلس وارد شود و با مردم‏برخورد كند، خود را طبق موازين اسلامى آرايش مى‏داد يعنى درآينه مى‏نگريست و موهاى خود را شانه مى‏زد و چنين در روايت آمده‏است «و كان ينظر فى المرآه و يتمشط‏» و نه تنها حضرت لباس‏تميز و مرتب مى‏پوشيد و محاسن مبارك را شانه مى‏زد بلكه پيوسته‏بوى خوش عطر از حضرت از مسافتى دور استشمام مى‏شد. بگذريم‏كه خود حضرت خوشبو بود و بوى خوشش دوست و دشمن را جذب مى‏كرد،كه همواره از عطر نيز استفاده مى‏نمود. راوى مى‏گويد: قبل ازآنكه حضرت به مسجد وارد شود، ما خبردار مى‏شديم زيرا بوى عطرش‏از مسافتى به مشاممان مى‏خورد و متوجه ورود حضرت مى‏شديم. خودحضرت نيز مى‏فرمايد: «ان الله يحب من عبده اذا خرج الى اخوانه‏ان يتهيا لهم و يتجمل‏» خداوند دوست دارد كه بنده‏اش هرگاه‏مى‏خواهد با برادرانش ملاقات كند، خود را آماده كند و براى آنهاآرايش نمايد.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

23 دی 1391 توسط پرهیزگار

توصیه‌های آیة الله بهجت (رحمه الله علیه) در باب زیارت امام رضا علیه السلام

1 - زیارت شما قلبی باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال داشتید به حرم بروید. هنگامی که از حضرت رضا علیه السلام اذن دخول می‌طلبید و می‌گویید«أأدخل یا حجة الله » ؛ «  ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟»

به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت علیه السلام به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سیدالشهداء علیه السلام گریه است، اگر اشک آمد امام حسین علیه السلام اذن دخول داده‌اند و وارد شوید.

اگر حال داشتید به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما به وجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید.

 

 2  - زیارت امام رضا علیه السلام از زیارت امام حسین علیه السلام بالاتر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین علیه السلام می‌روند. ولی فقط شیعیان اثنی عشری به زیارت حضرت امام رضا علیه‌السلام می‌آیند.

 

 3  - بسیاری از حضرت رضا علیه السلام سؤال کردند و خواستند و جواب شنیدند، در نجف، در کربلا، در مشهد مقدس،- هم همین طور - کسی مادرش را به کول می‌گرفت و به حرم می‌برد. چیزهای عجیبی را می‌دید.

ملتفت باشید! معتقد باشید! شفا دادن الی ماشاءالله! به تحقق پیوسته. یکی از معاودین عراقی غده‌ای داشت و می‌بایستی مورد عمل جراحی قرار می‌گرفت. خطرناک بود، از آقا امام رضا خواست او را شفا بدهد، شب حضرت معصومه علیهاالسلام را در خواب دید که به وی فرمود:«غده خوب می‌شود. احتیاج به عمل ندارد!» ارتباط خواهر و برادر را ببینید که از برادر خواسته خواهر جوابش را داده است.

کسی وارد حرم حضرت رضا علیه السلام شد، متوجه شد سیدی نورانی در جلوی او مشغول خواندن زیارتنامه می‌باشد، نزدیک او شد و متوجه شد که ایشان اسامی معصومین - سلام الله علیهم - را یک یک با سلام ذکر می‌فرمایند. هنگامی که به نام مبارک امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ رسیدند سکوت کردند! آن کس متوجه شد که آن سید بزرگوار خود مولایمان امام زمان- سلام الله علیه و ارواحنا له الفداء- می‌باشد

 

4  - همه زیارتنامه‌ها مورد تأیید هستند. زیارت جامعه کبیره را بخوانید. زیارت امین الله مهم است. قلب شما- این زیارات را بخواند. با زبان قلب خود بخوانید. لازم نیست حوائج خود را در محضر امام علیه السلام بشمرید. حضرت علیه السلام می‌دانند! مبالغه در دعاها نکنید! زیارت قلبی باشد. امام رضا علیه السلام به کسی فرمودند:

«از بعضی گریه‌ها ناراحت هستم!»

 

5  - یکی از بزرگان می‌گوید، من به دو چیز امیدوارم :

اولاً قرآن را با کسالت نخوانده‌ام. بر خلاف بعضی که قرآن را آنچنان می‌خوانند که گویی شاهنامه می‌خوانند. قرآن کریم موجودی است شبیه عترت.

ثانیاً در مجلس عزاداری حضرت سیدالشهداء گریه کرده‌ام.

 

6 - پس از حادثه بمب گذاری در حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام حضرت به خواب کسی آمدند، سؤال شد.

« در آن زمان شما کجا بودید؟ فرمودند: کربلا بودم»

این جمله دو معنی دارد:

معنی اول این که حضرت رضا علیه السلام آن روز به کربلا رفته بودند.

معنی دوم یعنی این حادثه در کربلا هم تکرار شده است. دشمنان به صحن امام حسین علیه السلام ریختند و ضریح را خراب کردند و در آن جا آتش روشن کردند!

عمل کنیم به هر چه می‌دانیم. احتیاط کنیم در آنچه خوب نمی‌دانیم. با عصای احتیاط حرکت کنیم

 

7 -  در همین حرم حضرت رضا علیه السلام چه کراماتی مشاهده شده است. کسی در رؤیا دید که به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرف شده و متوجه شد که گنبد حرم شکافته شد و حضرت عیسی و حضرت مریم علیهماالسلام از آنجا وارد حرم شدند. تختی گذاشتند و آن دو بر آن نشستند و حضرت رضا علیه‌السلام را زیارت کردند.

روز بعد آن کس در بیداری به حرم مشرف گردید. ناگهان متوجه شد حرم کاملاً خلوت می‌باشد! حضرت عیسی و حضرت مریم علیهماالسلام از گنبد وارد حرم شدند و بر تختی نشستند و حضرت رضا علیه‌السلام را زیارت کردند. زیارت نامه می‌خواندند. همین زیارت نامه معمولی را می‌خواندند! پس از خواندن زیارتنامه از همان بالای گنبد برگشتند. دوباره وضع عادی شد و قیل و قال شروع گردید حال آیا حضرت رضا علیه السلام وفات کرده است؟

 

 

 

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

 


 

 2 نظر

نزول كتاب وصيت از آسمان

17 دی 1391 توسط پرهیزگار


امام موسى بن جعفر(ع) فرمود به پدرم اباعبدالله (ع) عرض كردم:« آيا نويسنده وصيت، حضرت على(ع) نبود و رسول خدا(ص) مفاد آن را بر او نمى‏خواند، در حالى كه جبرئيل و ساير فرشتگان شاهد بودند؟» پدرم مدتى سكوت كرد، بعد فرمود: «اى اباالحسن! ماجرا چنين بود كه گفتى لكن هنگامى كه زمان رحلت رسول خدا(ص) رسيد، وصيت‏به صورت كتابى نوشته شده از آسمان نازل شد و جبرئيل(ع) همراه با فرشتگانى كه امين خداى تبارك و تعالى هستند، آن را نزد رسول اكرم(ص) آورد و به ايشان گفت:« اى محمد(ص) هر كس كه نزد توست ‏بيرون فرست مگر وصى خود را كه بايد كتاب وصيت را بگيرد و ما شاهد باشيم كه تو وصيت را به وى دادى و او اجراى آن را ضمانت كند.» رسول خدا(ص) همگان را دستور داد كه از خانه بيرون روند. تنها على(ع) و فاطمه(س) بين پرده و در اتاق باقى ماندند.
جبرئيل(ع) به پيامبر(ص) عرض كرد:« پروردگارت تو را سلام مى‏رساند و مى‏گويد: اين كتابى است كه من با تو عهد بسته بودم و شرط كرده بودم [عمل به آن را] و من خود شاهد هستم و فرشتگانم را بر تو شاهد گرفتم و من تنها براى شهادت كافى هستم اى محمد(ص»
وقتى سخن به اين جا رسيد، مفاصل پيامبر(ص) به لرزه درآمد و گفت:«
اى جبرئيل! خداى من، اوست كه سلام است و سلام از وى است و سلام به سوى او باز مى‏گردد. راست گفت‏خداى عزوجل و نيكى نمود، كتاب را به من ده»

جبرئيل كتاب وصيت را به رسول اكرم(ص)داد و گفت كه آن را به اميرمؤمنان(ع) دهد. چون على(ع) كتاب را گرفت، رسول خدا(ص) فرمود: «بخوان»اميرمؤمنان(ع) آن را كلمه به كلمه خواند، سپس رسول خدا(ص) به او گفت: يا على(ع) اين عهد خدايم تبارك و تعالى به سوى من است و خواسته وى و امانت او پيش من است و به راستى كه من آن را ابلاغ كردم و خيرخواهى نمودم و امانت را ادا كردم.

على(ع) عرض كرد:پدر و مادرم فداى تو باد! من هم شهادت مى‏دهم كه تو پيام خود را ابلاغ كردى و نصيحت ‏خود گفتى و در آنچه فرمودى صادق بودى و گوش و چشم و گوشت و خون من نيز بر اين امر گواه است»جبرئيل(ع) گفت:« من نيز بر آنچه مى‏گوييد گواه هستم

پيامبر(ص) فرمود:« يا على(ع) وصيت مرا گرفتى و دانستى كه چيست و با خداوند و من پيمان بستى كه به هر چه در آن است عمل كنى».
على(ع): «آرى، پدر و مادرم فداى تو باد! انجام آن به عهده من است و بر خداست كه مرا يارى دهد و توفيق عطا فرمايد كه به مفاد آن وفا كنم».
رسول خدا(ص): « يا على(ع) اراده نموده‏ام كه بر پيمان تو شاهد بگيرم كه روز قيامت ‏شهادت دهند كه من به وظيفه خود عمل كردم»على(ع): «آرى گواه گيريد».
پيامبر اكرم(ص):« همانا من جبرئيل و ميكائيل(ع) كه هر دو در اين جا حاضرند و فرشتگان مقرب خداوند نيز با آنهايند بر آنچه اينك بين من و تو گذشت ‏شاهد مى‏گيرم».
على(ع):« بله شهادت دهند، پدر و مادرم فدايت! من هم آنها را گواه مى‏گيرم».
و رسول خدا(ص) فرشتگان را شاهد گرفت… سپس رسول اكرم، فاطمه، حسن، حسين عليهم السلام را به حضور خواند و مانند اميرالمؤمنين(ع) آنها را از وصيت ‏خود آگاه كرد. آنان هم مانند على(ع) سخن گفتند و قبول كردند و سرانجام كتاب وصيت ‏با طلايى كه آتش به آن نرسيده بود مهر شد و تحويل اميرمؤمنان(ع)گشت. مفاد وصیت و آخرین سفارشهای پیامبر را در ادامه مطلب بخوانید…
 
مفاد وصيت

از جمله مفاد اين وصيت كه به دستور خداى تعالى پيامبراكرم(ص) انجام آن را بر على(ع) شرط نمود اين بود كه فرمود: « يا على(ع) به آنچه در اين وصيت آمده است وفا كن، آن كس كه خدا و رسولش را دوست دارد، دوست ‏بدار و با هر كه با خدا و رسولش دشمنى ورزد، دشمن باش و از آنان بيزارى بجوى و صبور باش و خشم خود را فرو خور، گرچه حق تو پايمال گردد و خمس تو غصب شود و هتك حرمت ‏حرم تو كنند».
على(ع) عرض كرد:« پذيرفتم اى رسول خدا(ص».اميرالمؤمنين(ع) گويد: سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و انسان را آفريد من هر آينه شنيدم كه جبرئيل(ع) به نبى‏اكرم(ص) مى‏گفت:« اى محمد(ص) به على(ع) بگوى كه حرم تو هتك مى‏گردد كه حرم خدا و رسول خدا(ص) نيز هست و محاسن تو از خون روشن سرت خضاب خواهد شد.».
من چون معناى اين كلمات را كه جبرئيل امين مى‏گفت فهم كردم [و دانستم كه حرم من هتك خواهد شد] به روى درافتادم و از حال رفتم و چون بازآمدم، گفتم: «آرى پذيرفتم و راضى هستم! اگر چه به حرم من جسارت روا دارند و سنت هاى خدا و رسول را معطل گذارند و كتاب خدا پاره پاره شود و كعبه خراب گردد و محاسنم از خون روشن سرم خضاب شود، پيوسته صبورى خواهم كرد و كار را به خدا وا مى‏گذارم تا اين كه نزد تو حاضر گردم.»
و باز از جمله موارد وصيت رسول خدا(ص) اين بود كه در خانه‏اش، كه در آن جان سپرده بود، دفن گردد و با سه پارچه كفن شود كه يكى از آنها يمنى باشد و كسى جز على(ع) داخل قبر نشود و به على(ع) فرمود:« يا على(ع) تو و دخترم فاطمه(س) و حسن و حسين عليهما السلام با هم بر من نماز بخوانيد و نخست هفتاد و و پنج تكبير بگوييد. سپس نماز را با پنج تكبير به جاى آور و آن را تمام كن و البته اين كار پس از آن است كه از طرف خداوند به تو اجازه نماز داده شود.»
على(ع) عرض كرد: «پدر و مادرم فداى تو باد! چه كسى به من اجازه نماز مى‏دهد؟»
فرمود:«جبرئيل(ع) به تو اجازه خواهد داد. و پس از شما هر كس از خاندانم حاضر شد، گروه گروه بر من نماز بخوانند،سپس زنان ايشان و در آخر مردم نماز بخوانند.» و نيز فرمود: هرگاه من جان تسليم نمودم و تو تمام آنچه را كه من وصيت كرده‏ام انجام دادى و مرا در قبرم پنهان ساختى، پس در خانه خود آرام گير و آيات قرآن را بر طبق تاليف آن گردآورى كن و واجبات و احكام را چنان كه نازل شده‏اند، ثبت نما و سپس باقى آنچه را گفته‏ام به جاى آور و هيچ سرزنشى بر تو نيست و بايد كه صبورى كنى بر ستم هايى كه ايشان در حق تو روا دارند تا اين كه به سوى من آيى.»

اتمام حجت ‏با على(ع)

رسول خدا هنگامى كه كتاب وصيت‏خود را به اميرمؤمنان(ع) داد فرمود: در قبال اين وصيت فرداى قيامت در برابر خداى تبارك و تعالى كه پروردگار عرش است مى‏بايست جوابگو باشى! به راستى كه من روز قيامت ‏با استناد به حلال و حرام خدا و آيات محكم و متشابه، آن سان كه خداوند نازل فرموده و در كتاب وى جمع آمده است، با تو محاجه خواهم كرد و از تو حجت‏خواهم طلبيد در مورد آنچه تو را امر كردم و انجام واجبات الهى آن گونه كه نازل شده‏اند و احكام شريعت و در مورد امر به معروف و نهى از منكر و دورى جستن از آن، و بر پاى داشتن حدود الهى و عمل به فرمان هاى حق و تمامى امور دين و هم از تو حجت ‏خواهم خواست درباره گزاردن نماز در وقت ‏خود و اعطاى زكات به مستحقين آن و حج‏بيت الله و جهاد در راه خدا. پس تو چه پاسخى خواهى داشت‏يا على(ع)!؟
اميرمؤمنان(ع) عرض كرد: پدر و مادرم فدايت! اميد دارم به سبب بلندى مرتبت تو در نزد خدا و مقام ارجمندى كه پيش او دارى و نعماتى كه تو را ارزانى داشته است، خداوند مرا يارى نمايد و استقامت عطا فرمايد و من فرداى قيامت ‏با شما ملاقات نكنم در حالى كه در انجام وظيفه خود سستى و تقصيرى كرده باشم و يا تفريط نموده باشم و باعث درهم شدن چهره مباركتان در برابر من و ديدگان پدران و مادران خود شوم. بلكه مرا خواهى يافت كه تا زنده‏ام پيوسته بر طبق وصيت‏شما رفتار كنم و راه و روش شما را دنبال نمايم تا با اين حالت نزدتان شرفياب شوم و بعد از من فرزندانم به ترتيب بدون هيچ گونه تقصيرى و تفريطى چنين خواهند كرد. در اين لحظه رسول خدا(ص) از هوش برفت و على(ع)، پيامبر(ص) را در آغوش گرفت در حالى كه مى‏گفت: « پدر و مادرم فداى تو باد! پس از تو چه دهشتى ما را فرا خواهد گرفت و وحشت دختر تو و پسرانت چه اندازه خواهد بود و غصه‏هاى من بعد از تو چه طولانى خواهد بود، اى برادرم! از خانه من اخبار آسمان ها قطع خواهد شد و پس از تو ديگر جبرئيل و ميكائيل نخواهم ديد و ديگر هيچ اثرى از آنها نخواهم يافت و صداى آنها را نخواهم شنيد.» و رسول خدا همچنان مدهوش بود.

آخرين سفارش ها

امام كاظم عليه السلام نقل مى‏كند كه از پدرم پرسيدم: وقتى فرشتگان پيامبر(ص) را ترك گفتند چه اتفاقى افتاد؟ فرمود: رسول خدا(ص)، فاطمه، على، حسن و حسين عليهم السلام را به گرد خود خواند و به كسانى كه در خانه بودند فرمود:« از نزد من بيرون برويد» و همسر خود «ام سلمه‏» را فرمود كه بر درگاه بايستد تا كسى وارد خانه نشود. ام سلمه اطاعت كرد. آن گاه رسول خدا(ص) به على(ع) گفت: « يا على نزديك من بيا.» على(ع) پيشتر رفت، پيامبراكرم(ص)، دست زهرا(س) را گرفت و بر سينه گذاشت ‏بعد با دست ديگر خود دست على(ع) را گرفت و چون خواست ‏با آنها سخنى بگويد، اشك از چشمانش فرو غلتيد و نتوانست كلامى بگويد. فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام وقتى حالت گريه پيامبر(ص) را مشاهده كردند به سختى به گريه درآمدند و فاطمه(س) گفت: اى پيامبر خدا(س) رشته قلبم از هم گسست و جگرم آتش گرفت وقتى كه گريه شما را ديدم. اى آقاى پيامبران از اولين تا آخرين آنها، اى امين پروردگار و رسول او، اى محبوب خدا! فرزندانت پس از تو، كه را دارند و با آن خوارى كه بعد از تو مرا فرا گيرد چه كنم؟ چه كسى على(ع) را كه ياور دين است، كمك خواهد كرد؟ چه كسى وحى خدا و فرمان هايش را دريافت ‏خواهد كرد. سپس به سختى گريست و پيامبر(ص) را در آغوش گرفت و چهره او را بوسيد و على، حسن و حسين عليهم السلام نيز چنين كردند.
رسول خدا(ص) سربلند كرد و دست فاطمه(س) را در دست على(ع) نهاد و گفت: «اى اباالحسن! اين امانت ‏خدا و امانت محمد رسول خدا در دست توست و در مورد فاطمه(س) خدا را و مرا به ياد داشته باش! و به راستى كه تو چنين رفتار مى‏كنى. يا على(ع) سوگند به خدا كه فاطمه(س) سيده زنان بهشت است از اولين تا آخرين آنها. به خدا قسم! فاطمه(س) همان مريم كبرى است. آگاه باش كه من به اين حالت نيافتاده بودم مگر اين كه براى شما و فاطمه(س) دعا كردم و خدا آنچه خواسته بودم به من عطا فرمود. اى على(ع) هر چه فاطمه(س) به تو فرمان داد به جاى آور كه هر آينه من به فاطمه(س) امورى را بيان داشته‏ام كه جبرئيل من را به آنها امر كرد. بدان اى على(ع) كه من از آن كس راضيم كه دخترم فاطمه(س) از او راضي باشد و پروردگار و فرشتگان هم با رضايت او راضى خواهند شد. واى بر آن كس كه بر فاطمه(س) ستم كند، واى بر آن كس كه حق وى را از او بستاند. واى بر آن كس كه هتك حرمت او كند. واى بر آن كس كه در خانه‏اش را آتش زند، واى بر آن كه ‏دوست وى را بيازارد و واى بر آن كه با او كينه ورزد و ستيزه كند. خداوندا من از ايشان بيزارم و آنان نيز از من برى هستند»
در اين وقت رسول خدا(ص)، فاطمه، على، حسن و حسين - عليهم السلام - را به نام خواند و آنان را در بر گرفت و عرضه داشت:  بار خدايا! من با اينان و هر كس كه پيروى ايشان كند سر صلح دارم و بر عهده من است كه آنان را داخل بهشت ‏سازم و هر كس با اينها بستيزد و بر ايشان ستم كند يا بر اينها پيشى گيرد يا از ايشان و شيعيانشان بازپس ماند، من دشمن او هستم و با او مى‏جنگم و بر من است كه آنان را به دوزخ درآورم. سوگند به خدا اى فاطمه(س)! راضى نخواهم شد تا اين كه تو راضى شوى! نه به خدا سوگند راضى نمى‏شوم مگر آن كه تو راضى شوى! نه به خدا سوگند راضى نخواهم شد مگر آن كه تو رضا شوى!»                                                                                                          

                                                                                                                                       سایت اسراء

 2 نظر
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اخبار
  • دل نوشته های طلاب
  • درمحضربزرگان
  • سربازنمونه
  • دستورالعمل های مجرب
  • سنگر
  • طب سنتی
  • مهارتهای زندگی
  • مناسبتها
  • اهل بیت
  • ولایت فقیه
  • احادیث
  • شهدا
  • شهدا
  • احادیث
  • پایان نامه ها
  • بسیج طلاب
  • بسیج طلاب
  • دعا
  • دعا
  • دعا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

لوگوی ما



ثانيه هاي انتظار

log

لینکها

آماربازدید

کد آمارگیر

درمحضر نور

دریافت کد ابزار آنلاین
بلاگ گروه مترجمین ایران زمین

روز شمار محرم

ابزار پرش به بالا
کدهای عکس و تصویر
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس