مراسم گرامیداشت آیت الله تهرانی
به مناسبت هفتمین روز درگدشت آیت الله آقا مجتبی تهرانی روز سه شنبه 19/10/1391 در مدرسه علمیه الزهرا ( س ) میاندوآب مجلس تکریم و ترحیم آن مرحوم با حضور کادر و اساتید و طلاب برگزار گردید در این مراسم خانم پرهیزگار مدیر این مدرسه مقدسه ضمن سخنانی درگذشت عالم فاضلی همچون آیت الله تهرانی را ضایعه ای بزرگ بر جهان اسلام خصوصا تشیع دانسته وافزودند هر عالم عاملی که از دنیا می رود خلاء بزرگ در بدنه شجره طیبه اسلام وارد می شود که گاهی صد ها سال طول میکشد این خلاء بوجود آمده پر شود و یا اصلا” جایگزینی برای آن پیدا نمی شود و برای طلاب لازم است همانطور که در علم طبیعت رهروان دانشمندان با عزم راسخ کمر همت بسته اند تا جای خالی شهیدان هسته ای امثال احمدی روشن را پر کند طلاب هم با عمل به علوم آموخته شده تهذیب نفس قدمی در جهت جبران خلاء بردارند سپس سوره الرحمن بصورت دسته جمعی قرائت گردید و ثواب آن به روح آن عالم فاضل هدیه گردید .
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
توصیههای آیة الله بهجت (رحمه الله علیه) در باب زیارت امام رضا علیه السلام
1 - زیارت شما قلبی باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال داشتید به حرم بروید. هنگامی که از حضرت رضا علیه السلام اذن دخول میطلبید و میگویید«أأدخل یا حجة الله » ؛ « ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟»
به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت علیه السلام به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سیدالشهداء علیه السلام گریه است، اگر اشک آمد امام حسین علیه السلام اذن دخول دادهاند و وارد شوید.
اگر حال داشتید به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما به وجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید.
2 - زیارت امام رضا علیه السلام از زیارت امام حسین علیه السلام بالاتر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین علیه السلام میروند. ولی فقط شیعیان اثنی عشری به زیارت حضرت امام رضا علیهالسلام میآیند.
3 - بسیاری از حضرت رضا علیه السلام سؤال کردند و خواستند و جواب شنیدند، در نجف، در کربلا، در مشهد مقدس،- هم همین طور - کسی مادرش را به کول میگرفت و به حرم میبرد. چیزهای عجیبی را میدید.
ملتفت باشید! معتقد باشید! شفا دادن الی ماشاءالله! به تحقق پیوسته. یکی از معاودین عراقی غدهای داشت و میبایستی مورد عمل جراحی قرار میگرفت. خطرناک بود، از آقا امام رضا خواست او را شفا بدهد، شب حضرت معصومه علیهاالسلام را در خواب دید که به وی فرمود:«غده خوب میشود. احتیاج به عمل ندارد!» ارتباط خواهر و برادر را ببینید که از برادر خواسته خواهر جوابش را داده است.
کسی وارد حرم حضرت رضا علیه السلام شد، متوجه شد سیدی نورانی در جلوی او مشغول خواندن زیارتنامه میباشد، نزدیک او شد و متوجه شد که ایشان اسامی معصومین - سلام الله علیهم - را یک یک با سلام ذکر میفرمایند. هنگامی که به نام مبارک امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ رسیدند سکوت کردند! آن کس متوجه شد که آن سید بزرگوار خود مولایمان امام زمان- سلام الله علیه و ارواحنا له الفداء- میباشد
4 - همه زیارتنامهها مورد تأیید هستند. زیارت جامعه کبیره را بخوانید. زیارت امین الله مهم است. قلب شما- این زیارات را بخواند. با زبان قلب خود بخوانید. لازم نیست حوائج خود را در محضر امام علیه السلام بشمرید. حضرت علیه السلام میدانند! مبالغه در دعاها نکنید! زیارت قلبی باشد. امام رضا علیه السلام به کسی فرمودند:
«از بعضی گریهها ناراحت هستم!»
5 - یکی از بزرگان میگوید، من به دو چیز امیدوارم :
اولاً قرآن را با کسالت نخواندهام. بر خلاف بعضی که قرآن را آنچنان میخوانند که گویی شاهنامه میخوانند. قرآن کریم موجودی است شبیه عترت.
ثانیاً در مجلس عزاداری حضرت سیدالشهداء گریه کردهام.
6 - پس از حادثه بمب گذاری در حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام حضرت به خواب کسی آمدند، سؤال شد.
« در آن زمان شما کجا بودید؟ فرمودند: کربلا بودم»
این جمله دو معنی دارد:
معنی اول این که حضرت رضا علیه السلام آن روز به کربلا رفته بودند.
معنی دوم یعنی این حادثه در کربلا هم تکرار شده است. دشمنان به صحن امام حسین علیه السلام ریختند و ضریح را خراب کردند و در آن جا آتش روشن کردند!
عمل کنیم به هر چه میدانیم. احتیاط کنیم در آنچه خوب نمیدانیم. با عصای احتیاط حرکت کنیم
7 - در همین حرم حضرت رضا علیه السلام چه کراماتی مشاهده شده است. کسی در رؤیا دید که به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرف شده و متوجه شد که گنبد حرم شکافته شد و حضرت عیسی و حضرت مریم علیهماالسلام از آنجا وارد حرم شدند. تختی گذاشتند و آن دو بر آن نشستند و حضرت رضا علیهالسلام را زیارت کردند.
روز بعد آن کس در بیداری به حرم مشرف گردید. ناگهان متوجه شد حرم کاملاً خلوت میباشد! حضرت عیسی و حضرت مریم علیهماالسلام از گنبد وارد حرم شدند و بر تختی نشستند و حضرت رضا علیهالسلام را زیارت کردند. زیارت نامه میخواندند. همین زیارت نامه معمولی را میخواندند! پس از خواندن زیارتنامه از همان بالای گنبد برگشتند. دوباره وضع عادی شد و قیل و قال شروع گردید حال آیا حضرت رضا علیه السلام وفات کرده است؟
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
سوگنامه
وقتی زمان رحلت امام مجتبی علیهالسلام نزدیک شد، به واسطه این که زهر در بدن مبارک حضرت اثر کرده بود، رنگ ایشان مایل به سبزی گردید. امام حسین علیهالسلام پرسید: برادر جان، چرا رنگت سبز گردیده است؟ چشمان امام حسن علیهالسلام غرق اشک گردید و فرمودند: حدیث جدّم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله وسلم درباره من و تو مصداق پیدا کرد. ایشان فرمودند در شب معراج داخل باغهای بهشت شدم، دو قصر در کنار هم و مانند هم دیدم، ولی رنگ یکی سبز و دیگر سرخ بود. گفتم ای جبرئیل، این دو کاخ برای کیست؟ گفت یکی برای حسن است و دیگری برای حسین. گفتم: چرا رنگ آنها متفاوت است. جبرئیل پاسخ نداد. گفتم: چرا جواب نمیدهی؟ گفت یا رسول اللّه، از تو شرم دارم. گفتم: تو را به خدا بگو. جواب داد: سبزی کاخ حسن به علت آن است که او با زهر از دنیا میرود و هنگام مرگ، رنگش سبز میگردد و سرخی کاخ حسین از آن است که او با شمشیر کشته میشود و صورتش با خون سرخ میگردد
و آمده است هنگامی که بدن مبارک امام حسن علیهالسلام دفن گردید، محمد حنفیه بر سر مزار آن حضرت چنین گفت: «زندگی تو عزیز و پُرارزش بود و مرگ تو، واقعهای جانگداز و طاقتفرساست. چه نیکو روحی است که کفن تو او را در بر گرفته و چه نیکو کفنی که بدن تو را حاوی است. چرا چنین نباشد، در حالی که تو چکیده هدایت و ملازم اهل تقوا و پنجمین نفر از اصحاب کسایی». امام حسین علیهالسلام نیز فرمودند: «آن کس که مالش ربوده شده، غارت شده نیست ؛ بلکه غارت شده کسی است که برادرش را در دل خاک بپوشاند»
زمان شروع
چه زمانی به فکر آینده افتادم ، هیچ یادم نیست .
اما اینکه در آینده زندگی خودم بنا بود چه شغلی را انتخاب کنم ،
از اول برای خود من و خانواده معلوم بود . همه می دانستند که
من بناست طلبه و روحانی شوم . این چیزی بود که پدر می خواست
و مادرم به شدت دوست میداشت . خود من هم علاقهمند بودم .
خواص خرما
تعجب است که با این همه پیشرفتهای علمی وطبی هنوز نتوانسته اند سرطان را علاج ویا از آن جلوگیری کنند ویا اینکه بفهمند ازچه حاصل میشود.میگویند عراق ومناطقی که نخلستان دارند مبتلایان به سرطان خیلی کم ونادر هستند یکی از اطبا مدعی بود که دارویی کشف کرده که میتواند سرطان را درمان کند وگفته است که آن را از قانون ابن سینا برگرفته وعمده اجزای آن شیره ی خرماست(محمد حسین رخشاد/درمحضر بهجت/ص 150)
این میوه سرشار از فیبر طبیعی است و روغن، کلسیم، گوگرد، آهن، پتاسیم، فسفر، منگنز، مس و منیزیم به وفور در آن یافت میشود. به علاوه خرما سرشار از ویتامینها و مواد معدنی مختلف است. به طوری که گفته شده وجود خرما در یک رژیم غذایی سالم و متعادل اجتنابناپذیر است
خرما در درمان یبوست، اختلالات رودهای، مشکلات قلبی، ضعف جنسی و اسهال مفید است و جزو مواد غذایی ملین به شمار میآید. به همین دلیل برای افرادی که از یبوست رنج میبرند مفید اعلام شده است. برای این که هر چه بهتر و بیشتر از این خاصیت خرما استفاده کنید، بهتر است خرما را یک شب کامل در آب خیس دهید. صبح روز بعد خرماهای خیس خورده را مانند شربت مصرف کنید.
مواد موجود در خرما، برای درمان هرگونه اختلال رودهای مفید است و مصرف مداوم آن، رشد باکتریهای مفید در روده را افزایش میدهد.
نزول كتاب وصيت از آسمان
امام موسى بن جعفر(ع) فرمود به پدرم اباعبدالله (ع) عرض كردم:« آيا نويسنده وصيت، حضرت على(ع) نبود و رسول خدا(ص) مفاد آن را بر او نمىخواند، در حالى كه جبرئيل و ساير فرشتگان شاهد بودند؟» پدرم مدتى سكوت كرد، بعد فرمود: «اى اباالحسن! ماجرا چنين بود كه گفتى لكن هنگامى كه زمان رحلت رسول خدا(ص) رسيد، وصيتبه صورت كتابى نوشته شده از آسمان نازل شد و جبرئيل(ع) همراه با فرشتگانى كه امين خداى تبارك و تعالى هستند، آن را نزد رسول اكرم(ص) آورد و به ايشان گفت:« اى محمد(ص) هر كس كه نزد توست بيرون فرست مگر وصى خود را كه بايد كتاب وصيت را بگيرد و ما شاهد باشيم كه تو وصيت را به وى دادى و او اجراى آن را ضمانت كند.» رسول خدا(ص) همگان را دستور داد كه از خانه بيرون روند. تنها على(ع) و فاطمه(س) بين پرده و در اتاق باقى ماندند.
جبرئيل(ع) به پيامبر(ص) عرض كرد:« پروردگارت تو را سلام مىرساند و مىگويد: اين كتابى است كه من با تو عهد بسته بودم و شرط كرده بودم [عمل به آن را] و من خود شاهد هستم و فرشتگانم را بر تو شاهد گرفتم و من تنها براى شهادت كافى هستم اى محمد(ص»
وقتى سخن به اين جا رسيد، مفاصل پيامبر(ص) به لرزه درآمد و گفت:«اى جبرئيل! خداى من، اوست كه سلام است و سلام از وى است و سلام به سوى او باز مىگردد. راست گفتخداى عزوجل و نيكى نمود، كتاب را به من ده»
جبرئيل كتاب وصيت را به رسول اكرم(ص)داد و گفت كه آن را به اميرمؤمنان(ع) دهد. چون على(ع) كتاب را گرفت، رسول خدا(ص) فرمود: «بخوان»اميرمؤمنان(ع) آن را كلمه به كلمه خواند، سپس رسول خدا(ص) به او گفت: يا على(ع) اين عهد خدايم تبارك و تعالى به سوى من است و خواسته وى و امانت او پيش من است و به راستى كه من آن را ابلاغ كردم و خيرخواهى نمودم و امانت را ادا كردم.
على(ع) عرض كرد:پدر و مادرم فداى تو باد! من هم شهادت مىدهم كه تو پيام خود را ابلاغ كردى و نصيحت خود گفتى و در آنچه فرمودى صادق بودى و گوش و چشم و گوشت و خون من نيز بر اين امر گواه است»جبرئيل(ع) گفت:« من نيز بر آنچه مىگوييد گواه هستم
پيامبر(ص) فرمود:« يا على(ع) وصيت مرا گرفتى و دانستى كه چيست و با خداوند و من پيمان بستى كه به هر چه در آن است عمل كنى».
على(ع): «آرى، پدر و مادرم فداى تو باد! انجام آن به عهده من است و بر خداست كه مرا يارى دهد و توفيق عطا فرمايد كه به مفاد آن وفا كنم».
رسول خدا(ص): « يا على(ع) اراده نمودهام كه بر پيمان تو شاهد بگيرم كه روز قيامت شهادت دهند كه من به وظيفه خود عمل كردم»على(ع): «آرى گواه گيريد».
پيامبر اكرم(ص):« همانا من جبرئيل و ميكائيل(ع) كه هر دو در اين جا حاضرند و فرشتگان مقرب خداوند نيز با آنهايند بر آنچه اينك بين من و تو گذشت شاهد مىگيرم».
على(ع):« بله شهادت دهند، پدر و مادرم فدايت! من هم آنها را گواه مىگيرم».
و رسول خدا(ص) فرشتگان را شاهد گرفت… سپس رسول اكرم، فاطمه، حسن، حسين عليهم السلام را به حضور خواند و مانند اميرالمؤمنين(ع) آنها را از وصيت خود آگاه كرد. آنان هم مانند على(ع) سخن گفتند و قبول كردند و سرانجام كتاب وصيت با طلايى كه آتش به آن نرسيده بود مهر شد و تحويل اميرمؤمنان(ع)گشت. مفاد وصیت و آخرین سفارشهای پیامبر را در ادامه مطلب بخوانید…
مفاد وصيت
از جمله مفاد اين وصيت كه به دستور خداى تعالى پيامبراكرم(ص) انجام آن را بر على(ع) شرط نمود اين بود كه فرمود: « يا على(ع) به آنچه در اين وصيت آمده است وفا كن، آن كس كه خدا و رسولش را دوست دارد، دوست بدار و با هر كه با خدا و رسولش دشمنى ورزد، دشمن باش و از آنان بيزارى بجوى و صبور باش و خشم خود را فرو خور، گرچه حق تو پايمال گردد و خمس تو غصب شود و هتك حرمت حرم تو كنند».
على(ع) عرض كرد:« پذيرفتم اى رسول خدا(ص».اميرالمؤمنين(ع) گويد: سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و انسان را آفريد من هر آينه شنيدم كه جبرئيل(ع) به نبىاكرم(ص) مىگفت:« اى محمد(ص) به على(ع) بگوى كه حرم تو هتك مىگردد كه حرم خدا و رسول خدا(ص) نيز هست و محاسن تو از خون روشن سرت خضاب خواهد شد.».
من چون معناى اين كلمات را كه جبرئيل امين مىگفت فهم كردم [و دانستم كه حرم من هتك خواهد شد] به روى درافتادم و از حال رفتم و چون بازآمدم، گفتم: «آرى پذيرفتم و راضى هستم! اگر چه به حرم من جسارت روا دارند و سنت هاى خدا و رسول را معطل گذارند و كتاب خدا پاره پاره شود و كعبه خراب گردد و محاسنم از خون روشن سرم خضاب شود، پيوسته صبورى خواهم كرد و كار را به خدا وا مىگذارم تا اين كه نزد تو حاضر گردم.»
و باز از جمله موارد وصيت رسول خدا(ص) اين بود كه در خانهاش، كه در آن جان سپرده بود، دفن گردد و با سه پارچه كفن شود كه يكى از آنها يمنى باشد و كسى جز على(ع) داخل قبر نشود و به على(ع) فرمود:« يا على(ع) تو و دخترم فاطمه(س) و حسن و حسين عليهما السلام با هم بر من نماز بخوانيد و نخست هفتاد و و پنج تكبير بگوييد. سپس نماز را با پنج تكبير به جاى آور و آن را تمام كن و البته اين كار پس از آن است كه از طرف خداوند به تو اجازه نماز داده شود.»
على(ع) عرض كرد: «پدر و مادرم فداى تو باد! چه كسى به من اجازه نماز مىدهد؟»
فرمود:«جبرئيل(ع) به تو اجازه خواهد داد. و پس از شما هر كس از خاندانم حاضر شد، گروه گروه بر من نماز بخوانند،سپس زنان ايشان و در آخر مردم نماز بخوانند.» و نيز فرمود: هرگاه من جان تسليم نمودم و تو تمام آنچه را كه من وصيت كردهام انجام دادى و مرا در قبرم پنهان ساختى، پس در خانه خود آرام گير و آيات قرآن را بر طبق تاليف آن گردآورى كن و واجبات و احكام را چنان كه نازل شدهاند، ثبت نما و سپس باقى آنچه را گفتهام به جاى آور و هيچ سرزنشى بر تو نيست و بايد كه صبورى كنى بر ستم هايى كه ايشان در حق تو روا دارند تا اين كه به سوى من آيى.»
اتمام حجت با على(ع)
رسول خدا هنگامى كه كتاب وصيتخود را به اميرمؤمنان(ع) داد فرمود: در قبال اين وصيت فرداى قيامت در برابر خداى تبارك و تعالى كه پروردگار عرش است مىبايست جوابگو باشى! به راستى كه من روز قيامت با استناد به حلال و حرام خدا و آيات محكم و متشابه، آن سان كه خداوند نازل فرموده و در كتاب وى جمع آمده است، با تو محاجه خواهم كرد و از تو حجتخواهم طلبيد در مورد آنچه تو را امر كردم و انجام واجبات الهى آن گونه كه نازل شدهاند و احكام شريعت و در مورد امر به معروف و نهى از منكر و دورى جستن از آن، و بر پاى داشتن حدود الهى و عمل به فرمان هاى حق و تمامى امور دين و هم از تو حجت خواهم خواست درباره گزاردن نماز در وقت خود و اعطاى زكات به مستحقين آن و حجبيت الله و جهاد در راه خدا. پس تو چه پاسخى خواهى داشتيا على(ع)!؟
اميرمؤمنان(ع) عرض كرد: پدر و مادرم فدايت! اميد دارم به سبب بلندى مرتبت تو در نزد خدا و مقام ارجمندى كه پيش او دارى و نعماتى كه تو را ارزانى داشته است، خداوند مرا يارى نمايد و استقامت عطا فرمايد و من فرداى قيامت با شما ملاقات نكنم در حالى كه در انجام وظيفه خود سستى و تقصيرى كرده باشم و يا تفريط نموده باشم و باعث درهم شدن چهره مباركتان در برابر من و ديدگان پدران و مادران خود شوم. بلكه مرا خواهى يافت كه تا زندهام پيوسته بر طبق وصيتشما رفتار كنم و راه و روش شما را دنبال نمايم تا با اين حالت نزدتان شرفياب شوم و بعد از من فرزندانم به ترتيب بدون هيچ گونه تقصيرى و تفريطى چنين خواهند كرد. در اين لحظه رسول خدا(ص) از هوش برفت و على(ع)، پيامبر(ص) را در آغوش گرفت در حالى كه مىگفت: « پدر و مادرم فداى تو باد! پس از تو چه دهشتى ما را فرا خواهد گرفت و وحشت دختر تو و پسرانت چه اندازه خواهد بود و غصههاى من بعد از تو چه طولانى خواهد بود، اى برادرم! از خانه من اخبار آسمان ها قطع خواهد شد و پس از تو ديگر جبرئيل و ميكائيل نخواهم ديد و ديگر هيچ اثرى از آنها نخواهم يافت و صداى آنها را نخواهم شنيد.» و رسول خدا همچنان مدهوش بود.
آخرين سفارش ها
امام كاظم عليه السلام نقل مىكند كه از پدرم پرسيدم: وقتى فرشتگان پيامبر(ص) را ترك گفتند چه اتفاقى افتاد؟ فرمود: رسول خدا(ص)، فاطمه، على، حسن و حسين عليهم السلام را به گرد خود خواند و به كسانى كه در خانه بودند فرمود:« از نزد من بيرون برويد» و همسر خود «ام سلمه» را فرمود كه بر درگاه بايستد تا كسى وارد خانه نشود. ام سلمه اطاعت كرد. آن گاه رسول خدا(ص) به على(ع) گفت: « يا على نزديك من بيا.» على(ع) پيشتر رفت، پيامبراكرم(ص)، دست زهرا(س) را گرفت و بر سينه گذاشت بعد با دست ديگر خود دست على(ع) را گرفت و چون خواست با آنها سخنى بگويد، اشك از چشمانش فرو غلتيد و نتوانست كلامى بگويد. فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام وقتى حالت گريه پيامبر(ص) را مشاهده كردند به سختى به گريه درآمدند و فاطمه(س) گفت: اى پيامبر خدا(س) رشته قلبم از هم گسست و جگرم آتش گرفت وقتى كه گريه شما را ديدم. اى آقاى پيامبران از اولين تا آخرين آنها، اى امين پروردگار و رسول او، اى محبوب خدا! فرزندانت پس از تو، كه را دارند و با آن خوارى كه بعد از تو مرا فرا گيرد چه كنم؟ چه كسى على(ع) را كه ياور دين است، كمك خواهد كرد؟ چه كسى وحى خدا و فرمان هايش را دريافت خواهد كرد. سپس به سختى گريست و پيامبر(ص) را در آغوش گرفت و چهره او را بوسيد و على، حسن و حسين عليهم السلام نيز چنين كردند.
رسول خدا(ص) سربلند كرد و دست فاطمه(س) را در دست على(ع) نهاد و گفت: «اى اباالحسن! اين امانت خدا و امانت محمد رسول خدا در دست توست و در مورد فاطمه(س) خدا را و مرا به ياد داشته باش! و به راستى كه تو چنين رفتار مىكنى. يا على(ع) سوگند به خدا كه فاطمه(س) سيده زنان بهشت است از اولين تا آخرين آنها. به خدا قسم! فاطمه(س) همان مريم كبرى است. آگاه باش كه من به اين حالت نيافتاده بودم مگر اين كه براى شما و فاطمه(س) دعا كردم و خدا آنچه خواسته بودم به من عطا فرمود. اى على(ع) هر چه فاطمه(س) به تو فرمان داد به جاى آور كه هر آينه من به فاطمه(س) امورى را بيان داشتهام كه جبرئيل من را به آنها امر كرد. بدان اى على(ع) كه من از آن كس راضيم كه دخترم فاطمه(س) از او راضي باشد و پروردگار و فرشتگان هم با رضايت او راضى خواهند شد. واى بر آن كس كه بر فاطمه(س) ستم كند، واى بر آن كس كه حق وى را از او بستاند. واى بر آن كس كه هتك حرمت او كند. واى بر آن كس كه در خانهاش را آتش زند، واى بر آن كه دوست وى را بيازارد و واى بر آن كه با او كينه ورزد و ستيزه كند. خداوندا من از ايشان بيزارم و آنان نيز از من برى هستند»
در اين وقت رسول خدا(ص)، فاطمه، على، حسن و حسين - عليهم السلام - را به نام خواند و آنان را در بر گرفت و عرضه داشت: بار خدايا! من با اينان و هر كس كه پيروى ايشان كند سر صلح دارم و بر عهده من است كه آنان را داخل بهشت سازم و هر كس با اينها بستيزد و بر ايشان ستم كند يا بر اينها پيشى گيرد يا از ايشان و شيعيانشان بازپس ماند، من دشمن او هستم و با او مىجنگم و بر من است كه آنان را به دوزخ درآورم. سوگند به خدا اى فاطمه(س)! راضى نخواهم شد تا اين كه تو راضى شوى! نه به خدا سوگند راضى نمىشوم مگر آن كه تو راضى شوى! نه به خدا سوگند راضى نخواهم شد مگر آن كه تو رضا شوى!»
سایت اسراء
السلام علی نساء الحائرات
اربعین در راه است و بوی عرفان عرفه ،بوی آرزوهای منی،بوی احرام و بوی سعی صفا و مروه ، و شهری که در انتظار اولین زائرش چشم به راه است ، او می داند که زینب می آید ، اما نمی داند که زینب در شام قلب دشمن را با خطبه آتشین خود در هم شکسته .
کربلا … از چه آشفتهای ؟! از چه می ترسی ؟! میترسی زینب تاب دیدن تو را نداشته باشد ، یا از شرمندگی عباس میترسی ؟ نترس ؛ چون دیگر رقیهای همراه کاروان نیست تا از فرط تشنگی بر تو بنالد ، میترسی زینب سراغ حسینش را از تو بگیرد ؟ میترسی ؟! نترس ، زینب از کربلا تا شام رمی جمرات کرد و کسی که رمی میکند دیگر بر قربانی خویش نمینالد ، او یقین دارد به رمیاش چنان که ابراهیم با یقین رمی کرد .و عرفه را در شام و مجلس یزید به آرزو رساند .
امروز میآید تا طوافت کند تا تقصیر کند ، تا نماز احرام بخواند و از احرام خارج شود ، سعیاش را در کربلا ، بین قتل گاه و تل ، احرامش را در عاشورا شروع کرد . حج زینب جاودانه شد ، قربانیش نه جان ، بلکه نفس بود .مکه ، به حاجیهایت بگو اگر احرام می بندید اقتدا بر زینب کنید تا کربلا دوباره احیا شود ، تا شعور عاشورا و اربعین در شیعه به جای شور بنشیند ، تا خطبه خوانان همه درس بگیرند که کربلا یک واقعه نبود ؛ یک دنیا عشق بود و ایثار و درس ، و واعدنا موسی اربعین لیله .
دلنوشته سرکار خانم زکیه نورآقاخانی/طلبه سطح سه
چند گام تا مثبت اندیشی
گام اول
تهیه فهرستی از ویژگیهای مثبت
فهرستی از ویژگیهای خود تهیه کنید.برای تهیه این فهرست می توانید از دوستان، خانواده و همکاران خود
کمک بگیرید. سپس برای تقویت و تثبیت هر ویژگی مثبت راهی پیشنهاد کنید و در برنامه سپاسگزاری خود
بگنجانید:شکر از خالق به دلیل زیباییها در وجود خود
مهربان هستم:هرروز به یک نفر مهربانی کنم
خنده رو هستم:به شکرانه خنده رویی، هر روز با خنده رویی به یک نفر انرژی دهم
گام دوم
تهیه فهرستی از ویژگیهای قابل بهبود
فهرستی از ویژگیهای قابل بهبود خود تهیه کنید، آن را به صورت فهرستی از نکات مثبت خود در آینده بنویسید
که می خواهید به آن دست یابید. هر روز به این فهرست نگاه کنید وبرای یک یا دو عدد از آنها راهکاری
بیندیشید ودر برنامه خود قرار دهید .یادتان باشد هیچ وقت به آنها نگویید نقاط منفی، بلکه بگویید نقاط قابل
بهبود یا نقاط مثبت آینده.
منظم خواهم بود: انتهای هرروز میز کارم را منظم خواهم کرد.
با وقار خواهم بود: هرهفته به رفتارهای کسی که باوقار است دقت خواهم کرد.
گام سوم:
آغاز روز با یک جمله مثبت
هر روزرا با یک جمله مثبت شروع کنید وتاپایان شب آن رابا خود زمزمه کنید.این جملات را به درودیوار وکمداتاقتان نصب کنید،طوری که مرتب ببینید، می توانیدآن ها را قاب کرده،یا ضبط کنید وهرروز پخش نمایید.
مِژده ای دل که مسیحا نفسی می آید که زانفاس خوشش بوی کسی می آید سختی ها،فانی اند سرسخت ها باقی!
span>
گام چهارم
دوری از بداندیشان ومنفی بافان
از این افراد کناره بگیرید:بداندیشان ومنفی بافان
ازافراد نامثبت،دور شوید. اگر به ناچار آنها را می بینید تا جای ممکن از هم صحبتی با آنان بپرهیزید.
در موارد اضطزازی مرتب موضوع بحث را عوض کنید وآن را به نکات خوب ومثبت تغییر دهید.
یادتان باشد نباید دوری شما از آنها به چشم بیاید ونباید به آنها بی احترامی کنید.
در عوض سعی کنید به افراد مثبت اندیش نزدیکتر شوید!
از مثبت اندیشی پرسیدند: آیا خانه داری؟ گفت : آری ولی هنوز نساخته ایم.