مدرسه علميه الزهرا مياندوآب

اللم عجل لولیک الفرج
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

آثار تربیتی لقمه حلال

25 فروردین 1393 توسط پرهیزگار

حاکمی به واعظی گفت: این که می گویند لقمه حلال در نطفه اثر دارد، بی خود است. من لقمه حرام به بچه‌ام دادم پسر خداشناسی شده و تو لقمه حلال دادی او بی دین شده است. واعظ حاضر جواب گفت: اون حرف درست است یه روز من مهمون تو بودم از لقمه تو خوردم پسر بد شد و زمانی تو مهمان من شدی از غذای حلال من خوردی بر نطفه‌ات اثر گذاشت و پسرت خوب شد.[1]
دو نكته تربيتي‌
1- ائمه(ع) به كسب و كار و لقمه حلال سفارش زيادي كرده‌اند، لقمه حرام منشاء خشونت، بزهكاري و پاگذاشتن روي وجدان و فطرت مي‌شود. امام حسين فرمود اين لشكر به خاطر اين كه شكم هايشان از حرام پر شده است، چشم و دل شان كور شده‌است.
2- تربيت كودك در واقع از قبل از انعقاد نطفه شروع مي‌شود با مراقبت از خوراك هاي غذايي، فكري و معنوي براي اطلاع بيشتر به كتاب ريحانه بهشتي نشر جامعه الزهراء رجوع كنيد.


پی نوشت :
1.نرم افزار حكايات و شوخ طبعي‌هاي طلبگي، سايت گفتگوي ديني

 نظر دهید »

احساس پوچي

20 اسفند 1392 توسط پرهیزگار


چرا بعضي انسانها دچار احساس پوچي مي‏شوند؟
آیت الله جوادی آملی: براي آنكه با هدف كار نمي‏كند. از معصومان رسيده است: «النّاسُ مَعادنُ كمعادنِ الذّهبِ و الفضّة» [1] ؛ انسانها مانند معادن نقره و طلا هستند كه در درون خود گوهر مي‏پرورانند. البته انسان مانند موزه نيست كه اشياي گرانبهاي جهان خارج را در آن جمع مي‏كنند. انسان چون درياست كه در درون خود گوهر مي‏پرورد:
چو دريا به سرمايه خويش باش ٭٭٭٭ هم از بود خود سود خود بر تراش [2]
همه گوهرهاي دريا، پرورش يافته خود درياست و كسي از خارج آنها را در دريا نمي‏ريزد. انسان از هر دريايي درياتر است و از هر اقيانوسي اقيانوس‏تر؛ وقتي مي‏تواند گوهري بپروراند، چرا احساس پوچي كند. احساس پوچي در انسان به معني پوچي دنيا و متعلقات آن است. اينكه هر روز يكي مي‏رود و ديگري به جاي او مي‏نشيند، نشانه ناپايداري و پوچي مقامات دنيوي است. [3]

پی نوشت :
1. الكافي، ج 8، ص 177.
2. كليات نظامي گنجوي، ج 1، شرفنامه، ص 654.
3. سایت آیت الله جوادی آملی.

 نظر دهید »

بدون شرح ...

06 بهمن 1392 توسط پرهیزگار

 نظر دهید »

اسباب شیوع حسادت در بانوان

14 دی 1392 توسط پرهیزگار

اسباب شیوع حسادت در بانوان

1- تغییر موقعیت اجتماعی بانوان:یکی از جالبترین جنبه های حسادت این است که در دنیای مدرن امروز، این حس به طور فزاینده ای متداول شده است. علی رغم اینکه این حس میتواند تا حدی مانند یک بیماری عمل کند، اما در واقع بیماری نیست و واگیر هم ندارد. ولی حسادت در دنیای امروز رایج تر از گذشته شده است.علت آن از چند دهه گذشته شروع شده وتا کنون، بانوان شاهد تغییر چشمگیر موقعیت اجتماعی زنان ساکن در کشورهای پیشرفته بوده اند. وبانوان ما هم گمان می کنند در حال حاضر بیش از هر زمان دیگری در تاریخ ،میتوانند بر اساس شایستگیهای خودشان به پیشرفت و موفقیتی درخور دست یابندولی هنوز احساس نا امنی، محدودیت و ترس میکنند؟ زیرا با به دست آوردن قدرت انتخاب، احتمال شکست هم بیشتر میشودواین حقیقت ساده، یعنی اینکه درموقع بروزحسادت تمرکز دربانوان کم شده وقدرت انتخاب مصیر درست در او کم می گردد،دارای قدرت مؤثری است که میتواند فرد حسود را از چنگال شرورانه حسادت نجات دهد. وباید برای به دست آوردن نیرو ی لازم جهت موفقیت به سختی کار وتلاش علمی وایمانی وفکری وجسمی کرد.

2- زندگی مدرنیته وتهاجم فرهنگی وتهدید امنیت اخلاقی خانواده ها: با توجه به هجمه تهاجم فرهنگی دشمنان وبه تبع آن مدل لباسها وموها وطرز آرایش بانوان وبدتر از آن رقابت در عرض اندامها موجب بوجود آمدن رقیبهای حقیقی ومجازی در زندگی مشترک خنواده ها باعث بروز ناهنجاریها از جمله حسادت وبویژه در بین بانوان گردیده است ودر این میان زنان بجای حفظ ایمان وتقوا وبکارگیری شیوه های صحیح همسر داری در اثر رفتارهای ناشی از حسد دچار خسارات وزیانهای زیادی می شوند ودر این بین محققان متوجه شدند حسادت آن چنان باعث حواس‌پرتی و پریشانی زنان می‌شود که آن‌ها نمی‌توانند اهداف خاصی را شناسایی کنند و قابلیت بینایی آن‌ها دست خوش تغییر می‌شودوبسیاری از مسائل که باید به دقت ملاحظه وتصمیم جدی وبه موقع اتخاذ گردد با اشتباه ودر انتخاب مواجه می شود.
محققان معتقدند نتایج تحقیقات آن‌ها اطلاعات عمیقی را در مورد روابط اجتماعی و قدرت درک و احساس انسان‌ها فاش می‌کند. دانشمندان متوجه شدند احساسات در روابط اجتماعی می‌توانند روی سلامت جسمی و روحی انسان موثر باشند ، و به نظر می‌رسد احساسات اجتماعی می‌توانند روی آن چه که زنان می‌بینندنیز تاثیر زیادی داشته باشد این حالت یعنی رابطه بین حسادت و نابینایی احساسی زمانی در بین زنان اتفاق می‌افتاد که توجه همسران آنها به زنان دیگر جلب می شود واین مسئله ای است که بدحجابی زنان وفرم آرایش وپوشش آنها بیشترین عامل جلب توجه مردان است واین اولین زنگ خطر برای سلامت جسم وروح خود زنان است که خود عامل آنند.
3-احساس مالکیت وحسادت در بانوان :حسادت می تواند خود را در رقابتی پایدار و یا در کناره گیری از همه رقابتها آشکار سازد. بین مردان حسادت بیشتر جنبه رقابت دارد و رقابت آنها در مسایل خارج از مالکیت مشاهده می شود. اما به نظر می رسد که حسادت در زنان شکل دیگری به خود گرفته و آنها بیشتر نسبت به مقوله هایی به شدت تحریک می شوند که تصور می کنند تحت مالکیت آنهاست و یا می خواهند با تلاش خود آن را تحت کنترل و مالکیت خود قرار دهند احساسی که گاه زنان را بدان جهت سوق می دهد که در مورد تمام روابط و مناسبات همسرشان حساس شده و حتی همسرشان را به خاطر ارتباط صمیمانه با محارم خویش (مادر و خواهر و ..) مورد بازخواست قرار می دهند. یعنی به نوعی همسرشان را مختص خود می خواهند و دوست ندارند او با هیچ زن دیگری در سطحی ترین روابط قرار گیرد. این حس همان حسی است که عمدتا باعث ایجاد اختلاف و کشمکش بین عروسها ودیگر بستگان همسر می شودکه با توسعه ارتباطات زندگی عصر حاضر،که گسترش هم یافته بحث حسادت نیز شیوع بیشتری پیداکرده است واین حس حب تملک در بانوان با حس غیرت درمردان تقریباً معادل است .
4-چشم و هم چشمی :چشم و هم چشمی و رقابت بر سر تامین تجملات زندگی و .. سبب دیگر شیوع حسادت در زندگی های امروزی است ،علی رغم توصیه دین اسلام وبزرگان اخلاق ومقام معظم رهبری بر ساده زیستی وپرهیز از گرایش به تجملات زندگی؛ رواج هم یافته است، که موجب بروز مشکلات فراوان اخلاقی ورفتاری مثل حسادت می شود.
بزودی راه درمان بیان خواهدشد انشاءالله

 نظر دهید »

احکام پول شادباش عروسی ها

20 آذر 1392 توسط پرهیزگار

آیا پولی که در عروسی به عنوان شاد باش می گیرند حرام است؟ درصورت حرمت با ان چه باید کرد؟

شرح سوال:

موقع رقصیدن عروس و داماد ، مهمانان به عنوان شاد باش به انها پول می دهند و عروس و داماد نمی دانستند که این پول حرام است پس از عروسی متوجه شده اند حال این پول حرام را چه کار باید کرد؟(نمی خواهند پول حرام وارد زندگیشان شوند) آیا میتوان به عنوان صدقه رد کرد؟ آیا به این پول خمس تعلق می گیرد؟

پولی که به عنوان شادباش دریافت می شود دو صورت دارد :

1- اگر در ازای رقص باشد دریافت ان حرام است و در صوررتی که صاحبان ان را می شناسند باید برگردانند اما اگر از پیدا کردن صاحبان آنها مایوس هستند از طرف صاحبش به فقیر صدقه بدهند و برای این کار از حاکم شرع ( مرجع تقلید) اجازه بگیرند.

2- اگر به عنوان هدیه به عروس و داماد یا دیگر افراد باشد ، در اینصورت دریافت ان حرام نیست .

پاسخ مراجع عظام نسبت به این سوال این چنین است:

حضرت ایه الله العظمی خامنه ای مدظله العالی

ج 1) شاباش اگر در مقابل رقص حرام باشد.جایز نیست و در هر صورت اگر صاحبان آنها را می شناسند باید به صاحبان آنها برگردانند و اگر از پیدا کردن صاحبان آنها مایوس هستند از طرف صاحبش به فقیر صدقه بدهید و برای این کار بنابر احتیاط واجب از حاکم شرع اذن لگیرند.

ج2) خمس ندارد

حضرت آیه الله سیستانی مد ظله العالی

گرفتن پول حرام نیست هر چند رقص آنها جلوی دیگران حرام است و این پول خمس دارد

حضرت آیه الله العظمی مکارم شیرازی مدظله العالی

اگر شاباش را در برابر رقص بدهند اشکال دارد و چنانچه مقدار ان را می دانید و صاحبان ان را می شناسید  آن را برگردانید

حضرت آیه  الله العظمی نوری همدانی مد ظله العالی

در صورتی که پول در ازای رقص باشد دریافت ان حرام است ودر صورتی که صاحبان آن را می شناسند باید به آنها برگردانند.


 نظر دهید »

گوشه هایی از فضایل اخلاقی امام کاظم علیه السلام

19 آذر 1392 توسط پرهیزگار

 

الف)مشورت با غلامان و احترام به آن ها

حسن بن جهم مي گويد: در محضر امام رضا (ع) بوديم، سخن از امام کاظم(ع) به ميان آمد، امام رضا (ع) فرمود: با اين که عقل هاي مردم قابل مقايسه ي منطقي با عقل پدرم (امام کاظم) نبود، گاهي با غلامان سياه خود در امور مختلف، مشورت مي کرد و به رأي و فکر آن ها احترام مي گذاشت.
شخصي به پدرم گفت: آيا با غلامان سياه مشورت مي کني؟!
در پاسخ فرمود: «ان الله تبارک و تعالي ربما فتح علي لسانه؛(1) همانا خداوند متعال چه بسا راه حل مشکلي را بر زبان همان غلام سياه بگشايد.»

ب)صلابت و عزت نفس در برابر ترفند هارون

يکي از خصلت ها و روش هاي رفتاري امام کاظم(ع) حفظ صلابت و عزت اسلامي بود، او هرگز به خواري و ذلت تن در نداد، تا آن جا که مرگ با عزت را بر زندگي ذلت بار ترجيح داد. سرگذشت هاي جالب زير گفته ي ما را اثبات مي کند:
1- در آن هنگام که امام کاظم(ع) در زندان، در شرايط سخت بود، هارون، وزيرش يحيي بن خالد برمکي را طلبيد و به او چنين دستور داد: به زندان برو و موسي بن جعفر(ع) را از غل و زنجير آزاد کن و سلام مرا به او برسان و به او بگو: پسرعمويت (هارون) مي گويد: من قبلا سوگند ياد کرده ام که تو را آزاد نسازم تا اقرار کني که با من رفتار بدي کرده اي و از من درخواست عفو از گذشته نمايي، اقرار تو موجب ننگ براي تو نيست و درخواست تو از من، موجب نقص و عيب تو نخواهد بود. اين پيام رسان من، يحيي بن خالد، مورد اطمينان من و وزير من است، از او درخواست عفو کن تا مرا از ذمه ي سوگند برهاند، آن گاه به سلامت هر کجا خواهي برو.
امام کاظم (ع) به يحيي چنين گفت: اي ابا علي! مرگ من فرارسيده و بيش از يک هفته، بيشتر در اين دنيا نخواهم ماند، از جانب من به هارون بگو: روز جمعه فرستاده ي من نزد تو مي آيد و آن چه را در مورد وفات من ديده، به تو خبر مي دهد و تو به زودي در فرداي قيامت در پيش گاه عدل الهي زانو بر زمين زده و در آن جا روشن مي شود که ظالم و ستم گر کيست؟(2)
2- در آن هنگام که امام کاظم (ع) در زندان هاي تاريک هارون به سر مي برد، يکي از آشنايان براي امام چنين پيام داد: اگر براي فلاني نامه بنويسي تا با هارون در مورد آزادي تو صحبت کند، کارساز است.
امام کاظم(ع) جواب داد: پدرم از پدران خود و آن ها از پيامبر (ص) نقل کرده اند که خداوند به حضرت داود (ع) وحي کرد: همانا هيچ بنده اي از بندگانم به شخصي جز من تکيه نکرد، مگر اين که اسباب (نعمت هاي) آسمان را از او بريدم، و زمين را در زير پايش براي فرو رفتنش در کام زمين، سست کردم.(3)

ج)نهي از منکر امام کاظم (ع) و پشيماني گنه کار

روزي امام کاظم (ع) از کوچه اي عبور مي کرد، صداي ساز و آواز از در خانه اي به گوشش رسيد، در همين لحظه کنيزي از آن خانه براي ريختن زباله، بيرون آمد، امام به او فرمود: صاحب اين خانه بنده است يا آزاد، به عبارت ديگر، غلام است يا ارباب؟
کنيز گفت: او آزاد است.
امام کاظم (ع): راست گفتي، آزاد است که اين گونه آشکارا گناه مي کند، اگر بنده بود از مولاي خود مي ترسيد و گناه نمي کرد.
همين گفت و گو باعث شد که کنيز ديرتر به خانه بازگردد. به همين دليل صاحب خانه به نام بشر از کنيز پرسيد: چرا دير آمدي؟
کنيز در پاسخ گفت: شخصي از اين جا عبور مي کرد، از من پرسيد: صاحب اين خانه بنده است يا آزاد، گفت: اگر بنده بود از آقاي خود مي ترسيد.
همين پيام آن چنان بشر را دگرگون کرد که همان لحظه با پاي برهنه از خانه بيرون آمد و به دنبال آن آقا به راه افتاد. ناگاه ديد امام کاظم (ع) است، معذرت خواست و همان جا توبه کرد و با چشم گريان به خانه اش بازگشت. از آن پس هرگز دنبال گناه و انحراف نرفت و از پارسايان معروف عصر خود شد، و چون هنگام توبه پا برهنه بود، به او «بشر حافي» لقب دادند.(4)

د)آراستگي امام براي همسر

حسن بن جهم مي گويد: امام کاظم (ع) را ديدم که محاسنش را رنگ کرده بود و بسيار آراسته به نظر مي رسيد، پرسيدم: فدايت شوم چرا محاسنت را رنگ کرده اي؟
در پاسخ فرمود: آراستگي و آمادگي، بر حفظ عفت زن مي افزايد. همانا بعضي از زن ها به دليل آن که شوهرانشان به مسئله ي نظافت و آرايش بي اعتنا هستند، از مرز عفت خارج مي شوند. سپس فرمود: آيا دوست داري همسرت را آن گونه بنگري که او تو را آن گونه (ژوليده و نامرتب) بنگرد؟
عرض کردم: نه.
فرمود: زن نيز دوست ندارد، تو را ژوليده بنگرد. سپس افزود: «من اخلاق الانبياء التنظف و التطيب و حلق الشعر؛ (5) از اخلاق پيامبران، پاکيزگي و خوش بويي و زدودن موهاي اضافي بدن است.»

شخصيت امام

امام موسي کاظم (ع) در ميان شخصيت هاي علوي موجود در آن زمان از نظر علم و تقوا و زهد و عبادت، سرآمد روزگار خويش به شمار مي آمد.
شيخ مفيد در اين باره مي گويد: ابوالحسن موسي (ع) پرستنده ترين، سخي ترين و باشخصيت ترين اهل زمان خود بود.(6)
ابن ابي الحديد درباره ي آن حضرت چنين مي نويسد: فقاهت، ديانت، عبادت، بردباري و شکيبايي، همه در آن حضرت جمع بود.(7)
يعقوبي، مورخ شهير، در اين باره مي نويسد: موسي بن جعفر (ع) عابدترين مردم زمان خود بود. آن حضرت از صالحان، عابدان، سخاوت مندان و بردباران بود و شخصيتي بس بزرگ داشت.(8)
آن چه از سجاياي امام (ع) بيش از همه نبود و نماياين داشت، کرم و سخاوت او بود که ضرب المثل شده است. از جمله خصايص ديگر آن حضرت، زهد و عبادت ايشان است. امام کاظم (ع) سال هاي متمادي در زندان به سر برد و در تمام اين مدت به عبادت خدا مشغول بود، به طوري که بسياري از زندان بانان او تحت تأثير جاذبه ي معنوي وي قرار مي گرفتند.

پي نوشت :

1- ميزان الحکمه، ج5، ص 211.
2- مناقب آل ابيطالب، ج4، ص 290.
3-تاريخ يعقوبي، طبق نقل الائمه الاثنا عشر (هاشم معروف)، ج 2، ص 338.
4- محمد محمدي اشتهاردي، پرتوي از زندگي چهارده معصوم (ع)، نگاهي بر زندگي امام کاظم (ع).
5- فروع کافي، ج 5، ص 567.
6- شيخ مفيد، الارشاد، ص 277.
7- شرح نهج البلاغه، ج 15، ص 273.
8- تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 414.

منبع: مجله ي معارف اسلامي شماره 71 /س

 2 نظر

کتاب قلب

06 آذر 1392 توسط پرهیزگار

قال مولی الموحدین علی علیه السلام: القلب مصحف البصر« قلب انسان کتاب چشم است» پس باید مواظب باشیم چشمانمان را از چه صحنه هایی پر می کنیم کتاب دلمان با انچه چشم می بیندنوشته می شودوممکن است انسان یک صحنه را یک لحظه ببیند واثرآن تا آخرعمر بماند….(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد20 صفحه46)

رو بـه قـبلـه مـی نـشـیـنـم.
خـسـتـه بـا حـالـی عـجـیـب از تـه دل مـی گویــــم.

 

اَنـتَ فـی قَـلـبی عَـزیـز

 نظر دهید »

تشویق کودک به سخنرانی

07 اردیبهشت 1392 توسط پرهیزگار

 

امام على(عليه السلام) فنِّ خطابه و سخنورى را به فرزندان خود مى‏آموخت. روزى امام حسن(عليه السلام) را واداشت تا به منبر رفته، براى مردم خطبه بخواند. وقتى امام مجتبى(عليه السلام) سخنرانى ايراد كرد، امام على(عليه السلام) او را ستود. در يكى از شب‏هاى عيد، امام على(عليه السلام) خطاب به فرزندش امام مجتبى(عليه السلام) فرمود: برخيز و براى مادران و برادران و خواهران خود سخنرانى كن،امّا امام مجتبى(عليه السلام) در حضور پدر خجالت مى‏كشيد. امام على(عليه السلام) براى اينكه فرزندش آسوده خاطر برخيزد و خطابه ايراد كند از اطاق خارج شد و روبروى درب ورودى منزل ايستاده، سخنان فرزند را زير نظر داشت،امام مجتبى(عليه السلام) برخاست و با حمد و ستايش خدا، سخن آغاز كرد، و به جدّش رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) درود فرستاد و آنگاه با سخنرانى جالبى نظر همگان را به خود جلب كرد، در پايان سخنرانى او، امام وارد اطاق شد، امام حسن(عليه السلام) را در آغوش كشيد و از خطابه زيباى او تشكّر كرد. [1]

پی نوشت :
[1] . الگوهاى رفتارى، جلد 13 امام على (عليه السلام) و مباحث تربيتى، محمد دشتى

 نظر دهید »

گوشه ای از اخلاق عظیم پیامبر

04 بهمن 1391 توسط پرهیزگار

روزهايى بس شيرين و به‏يادماندنى و تاريخ ساز پيامبر را نمى‏توان با الفاظ و سخنان ناقص انسانهاى ناقص‏توصيف و تعريف كرد.

او هرگز در اين واژه‏ها نمى‏گنجد و فراتر از آن است. انسان‏كاملى كه تمام افلاك و موجودات را خدا به خاطر او آفريد واگر او نبود، هيچ چيز نبود. «لولاك لما خلقت الافلاك‏» و الاانسانى كه تا قاب قوسين او ادنى بالا رفت و به جايى رسيد كه‏جبرئيل آن ملك مقرب و واسطه وحى الهى به آنجا هرگز نرسد وبا صراحت‏به او عرض كرد: اگر يك مو بالاتر روم به نور تجلى‏بسوزد پرم. ولى رسول الله رفت و به جايى رفت كه نه در خرد آيدو نه بر ورق نگاشته شود و نه حتى در وهم وخيال! اوست كسى كه‏خدايش درباره‏اش فرمود: «و انك لعلى خلق عظيم‏» پس مابه جاى‏اينكه حرفى بزنيم كه نه آغازش و نه انجامش ما را به جايى‏مى‏رساند چرا كه جز آفريده‏اش و برادرش كسى او را نخواهد شناخت‏«يا على ما عرف الله الا انا و انت و ما عرفنى الا الله وانت و ما عرفك الا الله و انا» پس روا است كه لب فرو بنديم وسخن كمتر گوئيم.

بيائيم در اين سخن ربانى كه پيامبر را داراى منشى سترگ واخلاقى عظيم معرفى مى‏كند بيانديشيم و از زبان روايت نمى از اين‏اقيانوس پرفيض برگيريم، شايد برخى عزيزان به كار بندند و ازرسول الله الگوى زندگى بگيرند كه قرآن فرمود: «و لكم فى رسول‏الله اسوه حسنه‏» .

جمله‏هايى كوتاه در منش و روش زندگى حضرت بيان مى‏شود كه هم‏بركت است و پر مايه بركتى است و هم برنامه به زيستى وخداپسندانه:

1 آن قدر حضرت متواضع و فروتن بود كه متن روايت او را«خاضع الطرف‏» مى‏نامد يعنى به زمين نگاه مى‏كرد و سر را كمتربالا مى‏برد، اين چنين با وقار و متين… با ادب و فروتن. چنان‏در برابر خالقش خاضع و خاشع بود كه بيشتر سرفرود مى‏آورد و كمترسر را بلند مى‏كرد چه پيوسته خدا را حاضر و ناظر مى‏ديد و لحظه‏اى‏بلكه كمتر از لحظه‏اى هم از ياد و ذكر خدا غافل نبود.

2 يكى ديگر از نشانه‏هاى بارز تواضع و خوى نيكويش اين بود كه‏به هر كه مى‏رسيد، پيشقدم در سلام كردن بر او بود، سلام كه خودتحيت اسلامى است و پيامبر آن را به ما ياد داده، خود نيز بيش ازهمه و پيش از همه به آن عمل مى‏كرد و قبل از آنكه ديگرى بر اوسلام كند، او خود سلام مى‏كرد. هرگز پيامبر ملاحظه نمى‏كرد كه آن‏فرد بزرگ است‏يا كوچك، دانشمند است‏يا بى‏سواد، ثروتمند است‏يافقير. آرى حضرت آنقدر عظمت داشت كه بر همه افراد بدون ملاحظه‏هاى‏ايسمى، شغلى، خطى، مسئوليتى، مالى و… سلام مى‏كرد و او بااينكه بزرگترين از هر نظر بود بر كوچكترين انسانها از هرنظر سلام مى‏كرد و بيشتربراى اينكه ما را به اين سنت‏حسنه‏تشويق كند مى‏فرمود: سلام را نود و نه حسنه است و جوابش يك حسنه.

3 پيامبر هرگز بدون جهت‏سخن نمى‏گفت، و اگر سخنى مى‏گفت‏بيشترجنبه موعظه و پند داشت، يا مطلبى را مى‏آموخت و يا به معروف وخيرى امر مى‏كرد و يا از شر و منكرى مردم را باز مى‏داشت، تمام‏سخنانش سودمند و يك كلمه، نه بلكه يك حرف، پوچ و بى‏ارزش نبود،زيرا خوب مى‏دانست كه: «و ما يلفظ من قول الا لديه رقيب عتيد»وانگهى پيامبر اسوه است و الگو و اوست انسان كامل. پيامبر كسى‏است كه نخستين آفريده پروردگار، نور مباركش است: «اول ما خلق‏الله نورى‏» پس، از اين نور كامل چيزى تراوش نمى‏كند جز نور، وهرچه مى‏گويد گفته خدا است «و ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى‏يوحى‏» .

4 و پيامبر هرگز از ذكر خدا غافل نمى‏شد. در روايت است: «ولايجلس و لايقوم الا على ذكر» او نمى‏نشست و برنمى‏خاست جز با ذكرو ياد خدا. پيامبر در هر آن قرين و همنشين ذكر خدا بود چه برزبان آورد و چه در دل گويد. او خود ذكر خدا را كفاره مجلس‏مى‏دانست و اعلام مى‏داشت كه اگر در مجلسى ياد خدا نباشد يا ذكرى‏از اهل بيت كه آن نيز ياد خدا است، پس آن مجلس بر اهلش وزر ووبال است و نحس است و شوم. و اگر حضرت مى‏خنديد از تبسم تجاوزنمى‏كرد «جل ضحكه التبسم‏» زيرا قهقهه و خنده با صدا با شئون‏انسان مودب منافات دارد چه رسد به انسان كامل و چه رسد به اشرف‏مخلوقات.

5 يكى ديگر از موارد تواضع و فروتنى حضرت اين بود كه هر وقت‏وارد مجلس مى‏شد، هر جا كه جاى خالى بود مى‏نشست، مانند ماخودخواهان يا نادانان نبود كه دنبال صدر مجلس هستيم، و خيال‏مى‏كنيم كه بايد بالا و بالاتر نشست. اصلا آن جا كه انسان والامى‏نشيند والا است نه آنكه انسان والا بايد در جاى والا نشيند.

عزيزانم! قطعا اين از تواضع است كه انسان در جايى كه خالى‏است‏بنشيند و هرگز منتظر نباشد كه ديگران در برابرش قد علم‏كنند و برخيزند تا آن جناب را در صدر مجلس بنشانند. اين حالت‏بدون ترديد برخاسته از هواى نفس است و تكبر كه بايد زدوده شودو گاهى بلكه بيشتر به خاطر عقده‏هاى درونى و محروميت‏هاى ديرينه‏است كه شخص مى‏خواهد از اين راه خودى را نشان دهد!!

6 پيامبر آرام و آهسته سخن مى‏گفت و هيچ گاه فرياد نمى‏زد وصدا را بلند نمى‏كرد. و مجلس آن حضرت نيز از چنان آرامشى‏برخوردار بود كه عين ادب و تواضع است و كسى در مجلس پيامبربلند سخن نمى‏گفت «و اغضض من صوتك‏» و دستور هم همين بود كه‏كسى صدايش را بالاتر از صداى رسول الله نكند «لاترفعوا اصواتكم‏فوق صوت النبى‏» و چون خود حضرت آهسته و آرام سخن مى‏گفت لذامجلسش بسيار آرام و باوقار بود كه حتى صداى به هم زدن بال‏پرنده به گوش مى‏رسيد.

7 «لايقطع على احد كلامه‏» هرگز سخن كسى را قطع نمى‏كرد و تاشخصى مشغول سخن گفتن بود، به او خوب گوش مى‏داد و پس از تمام‏شدن سخنش آرام پاسخش را مى‏گفت. و چنان اصحابش را تربيت كرده‏بود كه هرگاه لب مباركش به سخن وا مى‏شد، تمام حاضران ساكت‏مى‏شده و سراپا گوش مى‏شدند «كان على رووسهم الطير» و هرگاه‏سخن حضرت تمام مى‏شد بدون آنكه سخنانشان با هم تزاحم كند، با هريك به نوبت‏حرف مى‏زد.

8 نكته ديگرى كه بسيار جالب و ارزنده است و بايد مدنظر قرارگيرد اين است كه حضرت در هنگام سخن گفتن، به افراد يكسان نگاه‏مى‏كرد «و كان يساوى فى النظر والاستماع للناس‏» و بايدسخنگويان محترم اين مطلب را دقت كنند كه يكسان و مساوى درحال حرف زدن به اين طرف و آن طرف نگاه كنند زيرا اين نكته‏ظريف اخلاقى است كه در نگريستن به افراد(هنگام صحبت كردن)انسان‏فرق بين اين و آن نگذارد و همه را به يك ديد بنگرد كه‏اميدواريم در موارد ديگر نيز اين تساوى و يكسان‏نگرى حفظشود.راستى چه زيبا است تربيت رسول الله! بنابراين، هر كه‏بخواهد بيشتر به پيامبر نزديك گردد، بايد رفتار و اخلاقش را باآن حضرت نزديكتر كند.

9 «و كان يجالس الفقراء و يواكل المساكين‏» او نه تنها بامالداران و دارايان مجالست مى‏كرد بلكه با فقرا و مستمندان نيزهمنشين بود. بلكه قطعا حضرت از نشستن با فقرا بيشتر لذت مى‏بردو اگر با ثروتمندان مى‏نشست‏به خاطر هدايت كردن آنان بود نه چيزديگر.

10 هرگاه پيامبر مى‏خواست‏به مجلس وارد شود و با مردم‏برخورد كند، خود را طبق موازين اسلامى آرايش مى‏داد يعنى درآينه مى‏نگريست و موهاى خود را شانه مى‏زد و چنين در روايت آمده‏است «و كان ينظر فى المرآه و يتمشط‏» و نه تنها حضرت لباس‏تميز و مرتب مى‏پوشيد و محاسن مبارك را شانه مى‏زد بلكه پيوسته‏بوى خوش عطر از حضرت از مسافتى دور استشمام مى‏شد. بگذريم‏كه خود حضرت خوشبو بود و بوى خوشش دوست و دشمن را جذب مى‏كرد،كه همواره از عطر نيز استفاده مى‏نمود. راوى مى‏گويد: قبل ازآنكه حضرت به مسجد وارد شود، ما خبردار مى‏شديم زيرا بوى عطرش‏از مسافتى به مشاممان مى‏خورد و متوجه ورود حضرت مى‏شديم. خودحضرت نيز مى‏فرمايد: «ان الله يحب من عبده اذا خرج الى اخوانه‏ان يتهيا لهم و يتجمل‏» خداوند دوست دارد كه بنده‏اش هرگاه‏مى‏خواهد با برادرانش ملاقات كند، خود را آماده كند و براى آنهاآرايش نمايد.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

چند گام تا مثبت اندیشی

10 دی 1391 توسط پرهیزگار

گام اول

تهیه فهرستی از ویژگیهای مثبت

فهرستی از ویژگیهای خود تهیه کنید.برای تهیه این فهرست می توانید از دوستان، خانواده و همکاران خود

کمک بگیرید. سپس برای تقویت و تثبیت هر ویژگی مثبت راهی پیشنهاد کنید و در برنامه سپاسگزاری خود

بگنجانید:شکر از خالق به دلیل زیباییها در وجود خود

مهربان هستم:هرروز به یک نفر مهربانی کنم

خنده رو هستم:به شکرانه خنده رویی، هر روز با خنده رویی به یک نفر انرژی دهم

گام دوم

تهیه فهرستی از ویژگیهای قابل بهبود

فهرستی از ویژگیهای قابل بهبود خود تهیه کنید، آن را به صورت فهرستی از نکات مثبت خود در آینده بنویسید

که می خواهید به آن دست یابید. هر روز به این فهرست نگاه کنید وبرای یک یا دو عدد از آنها راهکاری

بیندیشید ودر برنامه خود قرار دهید .یادتان باشد هیچ وقت به آنها نگویید نقاط منفی، بلکه بگویید نقاط قابل

بهبود یا نقاط مثبت آینده.

منظم خواهم بود: انتهای هرروز میز کارم را منظم خواهم کرد.

با وقار خواهم بود: هرهفته به  رفتارهای کسی که باوقار است دقت خواهم کرد.

گام سوم: 

آغاز روز با یک جمله مثبت

هر روزرا با یک جمله مثبت شروع کنید وتاپایان شب آن رابا خود زمزمه کنید.این جملات را به درودیوار وکمداتاقتان نصب کنید،طوری که مرتب ببینید، می توانیدآن ها را قاب کرده،یا ضبط کنید وهرروز پخش نمایید.

              مِژده ای دل که مسیحا نفسی می آید                  که زانفاس خوشش بوی کسی می آید                                                                                                   سختی ها،فانی اند   سرسخت ها باقی!


 span>

گام چهارم

دوری از بداندیشان ومنفی بافان

از این افراد کناره بگیرید:بداندیشان ومنفی بافان
ازافراد نامثبت،دور شوید. اگر به ناچار آنها را می بینید تا جای ممکن از هم صحبتی با آنان بپرهیزید.
در موارد اضطزازی مرتب موضوع بحث را عوض کنید وآن را به نکات خوب ومثبت تغییر دهید.
یادتان باشد نباید دوری شما از آنها به چشم بیاید ونباید به آنها بی احترامی کنید.
در عوض سعی کنید به افراد مثبت اندیش نزدیکتر شوید!
از مثبت اندیشی پرسیدند: آیا خانه داری؟ گفت : آری ولی هنوز نساخته ایم.

 3 نظر
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اخبار
  • دل نوشته های طلاب
  • درمحضربزرگان
  • سربازنمونه
  • دستورالعمل های مجرب
  • سنگر
  • طب سنتی
  • مهارتهای زندگی
  • مناسبتها
  • اهل بیت
  • ولایت فقیه
  • احادیث
  • شهدا
  • شهدا
  • احادیث
  • پایان نامه ها
  • بسیج طلاب
  • بسیج طلاب
  • دعا
  • دعا
  • دعا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

لوگوی ما



ثانيه هاي انتظار

log

لینکها

آماربازدید

کد آمارگیر

درمحضر نور

دریافت کد ابزار آنلاین
بلاگ گروه مترجمین ایران زمین

روز شمار محرم

ابزار پرش به بالا
کدهای عکس و تصویر
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس