دلیل قرآنی وجود حضرت حُجّت (عج) چیست؟
دلیل قرآنی وجود حضرت حُجّت (عج) چیست؟
مرحوم کلینی (رضوان اللّه علیه) در کتاب شریف کافی[4] طی بابی از ائمه(علیهمالسلام) نقل کرده است که به سوره قدر احتجاج کنید، زیرا در سوره قدر آمده است، هر سال لیلة القدری دارد و فرشتگان در شب قدر، هر سال با همراهی روح (جبرئیل سلام اللّه علیه)، همه احکام و امور را به زمین نازل میکنند.
وقتی فرشتگان احکام و امور را به زمین میآورند، باید آن را به کسی بسپارند، چون افراد عادی نمیتوانند میزبان فرشتگان باشند و احکام صادره را تحویل بگیرند، پس تنها کسی که در روی زمین مهماندار فرشتگان و تحویل گیرنده این امور و مقدّرات است، وجود مبارک ولی عصر(علیهالسلام) است، بنابراین با توجه به روایاتی که مرحوم کلینی نقل کرد، از نظر قرآن، در شب قدر که همه فرشتگان به همراهی جبرئیل(سلام اللّه علیه) یا روح، مقدّرات امور را نازل میکنند، باید آن را به کسی بسپارند و به او گزارش بدهند؛ گیرنده این امور وجود مبارک ولی عصر(ارواحنا فداه) است
هرکس وی را زیارت کند پاداشش بهشت است....
عنایت حضرت به زوّار مرقدش
آقای شیخ عبدالله موسیانی از حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی نقل کردند:
«شب زمستانی بود که من دچار بی خوابی شدم; خواستم حرم بروم; دیدم بی موقع است;
آمدم خوابیدم و دست خود را زیر سرم گذاشتم که اگر خوابم برد، خواب نمانم
در عالم خواب دیدم خانمی وارد اطاق شد .
قیافه او را به خوبی دیدم ولی آن را توصیف نمی کنم .
او به من فرمود: «سید شهاب! بلند شو و به حرم برو، عده ای از زوار من پشت در حرم از سرما هلاک می شوند، آنها را نجات بده .»
ایشان می فرماید: «من به طرف حرم راه افتادم; دیدم پشت در شمالی حرم (طرف میدان آستانه) عده ای زوار اهل پاکستان یا هندوستان (با آن لباسهای مخصوص خودشان) در اثر سردی هوا پشت در حرم دارند به خود می لرزند
در را زدم، حاج آقا حبیب - که جزو خدام حرم بود - با اصرار من در را باز کرد; من از مقابل (جلو) و آنها هم پشت سر من وارد حرم شدند و در کنار ضریح آن حضرت به زیارت و عرض ادب پرداختند; من هم آب خواستم و برای نماز شب و تهجد وضو ساختم . (1)
پی نوشت:
1- فروغی از کوثر، نشر زائر، ص 58-59
کلیک کنید گوش جان بسپارید التماس دعا…
خاطره امام خامنه ای از حضرت امام خمینی(ره)
۱۳۷۶/۱۱/۱۴
یكى از خاطرات خيلى جالب من، آن شب اوّلى است كه امام وارد تهران شدند؛ يعنى روز دوازدهم بهمن - شب سيزدهم - شايد اطّلاع داشته باشيد و لابد شنيدهايد كه امام، وقتى آمدند، به بهشت زهرا رفتند و سخنرانى كردند، بعد با هلىكوپتر بلند شدند و رفتند.
تا چند ساعت كسى خبر نداشت كه امام كجا هستند! علّت هم اين بود كه هلىكوپتر، امام را در جايى كه خلوت باشد برده بود؛ چون اگر مىخواست جايى بنشيند كه جمعيت باشد، مردم مىريختند و اصلاً اجازه نمىدادند كه امام، يك جا بروند و استراحت كنند. مىخواستند دور امام را بگيرند.
من در مدرسه رفاه بودم كه مركز عملياتِ مربوط به استقبال از امام بود - همين دبستان دخترانه رفاه كه در خيابان ايران است كه شايد شما آشنا باشيد و بدانيد - آنجا در يك قسمت، كارهايى را كه من عهدهدار بودم، انجام مىگرفت؛ دو، سه تا اتاق بود. ما يك روزنامه روزانه منتشر مىكرديم. در همان روزهاى انتظار امام، سه، چهار شماره روزنامه منتشر كرديم. عدّهاى آنجا بوديم كه كارهاى مربوط به خودمان را انجام مىداديم.
آخر شب - حدود ساعت نهونيم، يا ده بود - همه خسته و كوفته، روز سختى را گذرانده بودند و متفّرق شدند. من در اتاقى كه كار مىكردم، نشسته بودم و مشغول كارى بودم؛ ناگهان ديدم مثل اين كه صدايى از داخل حياط مىآيد - جلوِ ساختمان مدرسه رفاه، يك حياط كوچك دارد كه محلِّ رفت و آمد نيست؛ البته آن هم به كوچه در دارد، ليكن محلِّ رفت و آمد نيست - ديدم از آن حياط، صداى گفتگويى مىآيد؛ مثل اينكه كسى آمد، كسى رفت. پا شدم ببينم چه خبر است. يك وقت ديدم امام از كوچه، تك و تنها به طرف ساختمان مىآيند! براى من خيلى جالب و هيجانانگيز بود كه بعد از سالها ايشان را مىبينم - پانزده سال بود، از وقتى كه ايشان را تبعيد كرده بودند، ما ديگر ايشان را نديده بوديم - فوراً در ساختمان، ولوله افتاد؛ از اتاقهاى متعدّد - شايد حدود بيست، سى نفر آدم، آنجا بودند - همه جمع شدند. ايشان وارد ساختمان شدند. افراد دور ايشان ريختند و دست ايشان را بوسيدند. بعضيها گفتند كه امام را اذيّت نكنيد، ايشان خستهاند.
براى ايشان در طبقه بالا اتاقى معيّن شده بود - كه به نظرم تا همين سالها هم مدرسه رفاه، هنوز آن اتاق را نگه داشتهاند و ايام دوازده بهمن، گرامى مىدارند - به نحوى طرف پلهها رفتند تا به اتاق بالا بروند. نزديك پاگرد پله كه رسيدند، برگشتند طرف ما كه پاى پلهها ايستاده بوديم و مشتاقانه به ايشان نگاه مىكرديم. روى پلهها نشستند؛ معلوم شد كه خود ايشان هم دلشان نمىآيد كه اين بيست، سى نفر آدم را رها كنند و بروند استراحت كنند! روى پلهها به قدر شايد پنج دقيقه نشستند و صحبت كردند. حالا دقيقاً يادم نيست چه گفتند. بههرحال، «خسته نباشيد» گفتند و اميد به آينده دادند؛ بعد هم به اتاق خودشان رفتند و استراحت كردند.
البته فرداى آن روز كه روز سيزدهم باشد، امام از مدرسه رفاه به مدرسه علوىِ شماره دو منتقل شدند كه برِ خيابان ايران است - نه مدرسه علوى شماره يك كه همسايه رفاه است - و ديگر رفت و آمدها و كارها، همه آنجا بود. اين خاطره به يادم مانده است.
آداب غلامی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
(بسم الله الرحمن الرحیم)
باید همه تواناییهای ما در جهت رضای مولایمان حضرت حجت به كار رود و سمت و سوی زندگیمان را جهت نگاه عزیزمان تعیین كند. خدمت او وظیفهی ماست، و برای این انجام وظیفه هیچ منتی بر او نداریم.
آداب غلامی امام زمان(عج)
خوب است كه دائماً نمودار كردار خویش را بررسی كنیم تا خدای نكرده مرتكب اهمال در حق ایشان نگردیم. این میثاق قدیمی است و خدایی كه امام را مالك آسمان و زمین قرار داده و همهی خلقت را به بهانهی او خلق كرده،در روز غدیر این پیمان و عهد را از ما ستانده است.
اگر امام عصر (علیه السلام) ولی ما و اولی به تصرف در ماست، پس خواست او بر ما مقدم است. در پیش انداختن او و در پی او شدن باید تا آنجا پیش برویم كه دست و زبان و مال و زنده شدن قلب خویش را دارایی او بشماریم و از آن او بدانیم و برای تصرف و مالكیت در همهی داراییهای مادی و معنوی برای امام عصر (علیه السلام) اولویت قائل شویم. باید همان طور كه زبانمان در زیارت جامعه چنین خطابی دارد:
و مقدمكم امام طلبتی و اراداتی فی كل احوالی و اموری(1) شما را در خواسته و اراده و همهی احوال و امورم پیش میاندازم.
در عمل پیش از اقدام به هر كاری و به زبان آوردن هر سخنی برای امام عصر (علیه السلام) حساب باز كنیم و پروای او را داشته باشیم. اینگونه در تمام شوون زندگی باید ببینیم او چه میخواهد ! باید به خود بگوییم اگر حضرتش همین الان دركنار ما بود، می پسندید؟ و آیا اصلاً رویم می آید كه دست به این كار بزنم یا این سخن را از زبان بیاورم؟ به این صدا گوش بسپارم، یا در این مكان حاضر شوم؟
مومن باید در عصر غیبت پای بند به بیعتی باشد كه با پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) بسته است. باید صاحبش را ولی الله بداند و در هر موقعیتی كه هست، همهی امورش را با ولی نعمتش تنظیم كند، باید همهی اعضاء و جوارحش را برای خدمت به او به كار بگیرد و در هر كاری ببیند مولایش چه خواسته است؟ یا حداقل آیا به انجام آن راضی است؟ مسلماً اگر كسی خود را عبد بداند، نمیتواند هر طور كه خودش می پسندد زندگی کند.
ورع و پرهیز ازگناه
عبد باید در هر لحظهای و در هر موردی برای مالكش اولویت قائل شود و پیش از اینكه خواستهی خود را اجرا كند،آن را درجهت رضای سرورش سامان بخشد. كسی كه به ولایت امام عصر (علیه السلام) ایمان دارد، نمیتواند به دنبال جلب رضای ایشان نباشد و تنها به سبك و سلیقهی خود روزگار بگذراند.
حتی اگر احتمال میدهد ولی نعمتش در برابر كاری چهره در هم میكشد، به آن اقدام نمیكند و هراس دارد از اینكه به امور شبهه آمیز و مشكوك نزدیك شود.
اینجاست كه ورع از حاشیهی زندگی به متن آن نفوذ میكند و بنده نه تنها از حرام قطعی پرهیز مینماید، بلكه در مقابل حرام حریم می گیرد و با احتیاط و دوراندیشی حركت میكند، تا به ضرر جبران ناپذیر از دست دادن دین نیفتد.
اینگونه فردی هیچگاه درصدد پیدا كرده راه حلهای مختلف و توجیهات نه چندان موجه برای رسیدن به خواستههای خود نیست و بیجهت به هر چه می پسندد رنگ دین نمی زند، بلكه خالصانه رضای مولایش را جستجو می كند.
سپردن همهی امور به مولا
قدیم ها خادمان و بندگان را صبح به دنبال وظیفه و كارشان میفرستادند و ارباب،خود را موظف میدانست كه غذا و مكان استراحت بنده را فراهم كند. بنابراین مشغولیت ذهنی و فكر و ذكر غذا هیچ یك از مسائل شخصیاش نبود. هم و غم او تنها صرف فرمانبرداری میشد.
این پیمان بستن شایسته نیست كه به عهد شكنی بیانجامد، پیمان هم فقط نباید زبانی باشد،بلكه باید ظهور و بروز عملی پیدا كند. وقتی كردار من و تو زینت صاحب الزمان (علیه السلام) باشد، و او بتواند به ما مباهات كند،ما به این عهد تماماً عمل كردهایم وگرنه، نه.
ثمرهی التزام به پیمان
این چنین است كه اگر عمل و كردار ما مطابق خواست آن حضرت باشد، یقیناً یُمن لقاء آن مه لقا به تأخیر نمیافتد و دیدار روی یوسف كنعان، نصیب چشمانمان خواهد شد. چنانكه خود آن عزیز فرمود:
ولو أن أشیاعنا - وفقهم الله لطاعته - علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم، لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعاده بمشاهدتنا (2)
واگر شیعیان ما ( كه خدا بر طاعتش توفیقشان دهد ) در وفای به عهد و پیمانی كه بر عهدهی آنان است، هم دل میشدند، بركت دیدار ما از آنها وا پس نمیافتاد و سعادت مشاهده ی ما همراه با معرفت حقیقی و راستین برایشان پیش می آمد.
شیعه باید مولا را ولی خویش بداند، بنده باید بندگیاش را بكند، غلامیش را صرف كند، خدمتش را پی بگیرد و مطمئن باشد كه خواجه خود روش بنده پروری داند! غلام نباید نگران مسائل شخصیاش باشد، باید همه چیزش را به مولایش بسپارد ! وقتی برای زندگی و تامین مخارجش كار میكند، باید توكل و امیدش به انعام صاحبش باشد و مطمئن باشد كه مولایش آنچه شایسته و به صلاحش باشد فراهم میكند.
تجدید عهد
بأبی أنتم و امی و نفسی و أهلی و مالی (3( این والاترین مرتبه و فراترین درجهای است كه عبد و غلام به آن میرسد. حاضر است خودش و خانوادهاش و مال و داراییش را به پای مولایش بریزد و همه را فدای رضایت او كند.اگر كسی به این مرحله برسد، آن وقت این بخش زیارت جامعه از باطنش میجوشد و از ضمیرش نشأت می گیرد.
عهدی كه در غدیر بسته شد، میشود كه هر طلوع تجدید كنیم، و میثاقی كه نزد مولایمان نهادهایم، میتوانیم در هر سپیده به یاد آوریم. دعای عهد تجلی این تجدید میثاق است، آنجا كه عرضه می داریم: اللهم إنی اجدد له فی صبیحه یومی هذا و ما عشت من أیامی عهداً وعقداً و بیعه له فی عنقی لا احول عنها و لاازول ابداً (4)
خدایا، امروز صبح و در هر روز زندگی با او عهد و قول و بیعتی را نو میكنم كه به گردنم باشد، از آن سر باز نزنم و هرگز كوتاه نیایم.
————————————————
پی نوشت ها:
1. زیارت جامعه،مفاتیح الجنان.
2. احتجاج، ج 2، ص 325.
3. زیارت جامعه، مفاتیح الجنان.
4. دعای عهد، مفاتیح الجنان.
تبیان
بدون شرح ...
درسهایی از قـــرآن...
بچه ام کوچولو بود، از من بیسکویت خواست.گفتم: امروز می خرم.
وقتی به خانه برگشتم ……
فراموش کرده بودم. بچه دوید جلو و پرسید: بابا بیسکویت کو؟
گفتم: یادم رفت!!!
بچه تازه به زبان آمده بود، گفت: بابا بَده، بابا بَده.
بچه را بغل کردم و گفتم: باباجان! دوستت دارم.
گفت: بیسکویت کو؟
دانستم که دوستی بدون عمل را بچه سه ساله هم قبول ندارد.
چگونه ما میگوئیم #خدا و #رسول و #اهل بیت او را دوست داریم، ولی در عمل کوتاهی میکنیم؟
دلایل نابودی گناهان توسط بیماری چیست؟
همه ما تجربه بیماری را داریم. برخی بیماری ها به سرعت بهبود می یابند و برخی مدتها انسان را آزار می دهند و برخی ممکن است منجر به مرگ شوند، اما آنچه که در هر نوع بیماری مهم است میزان صبر ما در برابر آن است و اینکه دنیا را سرمنزل مقصود خود ندانیم و باور داشته باشیم زندگی واقعی و جاودانه ما بعد از مرگ تازه آغاز می شود در اینصورت تلخی بیماریها مثل تلخی دارو قابل تحمل می شود.
خدای ما حکیم و مهربان است و صحت بدن ما به دست اوست پس حتماً مریضی ما اتفاقی عارض نشده بلکه اسراری در آن نهفته است.
امّا این كه بیمارى، گناهان را از بین مى برد به دو جهت است:
1- براستى نیروى شهوت و غضب بیمار، كه ریشه تمام گناهان و مفاسد است. شكسته و سست مى شود.
2- اقتضاى بیمارى این است كه انسان، در آن حال، با توبه و پشیمانى از گناه به طرف پروردگارش باز مى گردد و تصمیم بر ترك آن قبیل كارها مى گیرد.
همان طورى كه خداى تعالى فرموده است: “وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ یَدْعُنا إِلى ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ ما كانُوا یَعْمَلُون؛
هنگامى كه به انسان زیان(و ناراحتى) رسد، ما را(در هر حال:) در حالى كه به پهلو خوابیده، یا نشسته، یا ایستاده است، مى خواند؛ امّا هنگامى كه ناراحتى را از او برطرف ساختیم، چنان مى رود كه گویى هرگز ما را براى حل مشكلى كه به او رسیده بود، نخوانده است! این گونه براى اسرافكاران، اعمالشان زینت داده شده است (كه زشتى این عمل را درك نمى كنند)!"(3).
به این ترتیب آن گناهانى كه در حقیقت نفس جایگزین نشده اند، بزودى از بین مى روند، و گناهانى كه به صورت ملكه در آمده اند، بسا كه در طول بیمارى، با ادامه پشیمانى و بازگشت به جانب خدا، برطرف مى گردند. امام (علیه السلام) كلمه حطّ: نابودى را براى نابودى گنا هان استعاره آورده از باب تشبیه(در قدرت نابودسازى و زدودن) به محو كردن اوراق كتاب.
آن گاه امام (علیه السلام) با عبارت: انّ اللّه… بر این نكته توجه داده است كه هرگاه بنده خدا رنج بیمارى خود را به حساب خدا بگذارد، این خود، زمینه رسیدن اجر و پاداش بر او شده و باعث ورود او به بهشت مى گردد. و از بین بردن ملكاتى كه با قصد قربت به خدا همراه اند نیز وارد در این قسمت اند.
امام صادق(علیه السلام) فرمودند: “إِنَّ فِی الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً لَا یَبْلُغُهَا عَبْدٌ إِلَّا بِالِابْتِلَاءِ فِی جَسَدِه"(4) در بهشت جایگاهی هست که هیچ بنده ای به آن نمی رسد مگر در اثر مبتلا شدن بدنش (به بیماری).
بدیهی است کسی به چنین جایگاهی می رسد که در بیماری خود صبر کرده باشد و زبان به کفران نعمت نگشوده باشد زیرا طبق همین کلام امیرالمومنین (علیه السلام) که مورد بحث ماست خود بیماری فی نفسه اجر و ثوابی ندارد بلکه صبر در بیماری اجر دارد.
پس بسیار مهم است که در هنگام مواجهه با مریضی ها مأیوس نشویم بلکه با یاد خدا و توبه و صبر سعادت ابدی را برای خود رقم بزنیم.
نکته دیگر اینکه درست است که بیماریهای ما می توانند برای ما خیر باشند اما این دلیل نمی شود کسی از خدا سلامتی نخواهد یا طلب بیماری کند، زیرا پروردگار ما کریم است و به هر که بخواهد بدون حساب بالاترین اجر و پاداش را می دهد. پس باید به فضل خدا امید داشت و از او خواست خیر دنیا و آخرت را برای ما جمع کند منتها اگر خواست خدا این بود که ما بیمار شویم باید تسلیم خواست او باشیم و راضی به رضای او. و الا رسم بندگی را به جا نیاورده ایم!
آنچه از کلام امام علی(علیه السلام) می رسد اینست که بیمار به جهت صبر بر درد و توکل برخداوند، گناهانش آمرزیده می شود؛ وگرنه خود بیماری فی نفسه اجر و پاداشی در پی ندارد.
—————————————
پی نوشتها:
1ـ نهج البلاغه، حکمت 42.
2ـ نور الثقلین، ج4، ص56.
3ـ یونس/12.
4ـ وسائل الشیعة، ج 3، ص 258
دعاکنید بیاید مسافری که نیامد...
درد قلبم از نوای نای تو/درد چشمم دوری صهبای تو
تا نشایدعشق خود پنهان کنم/در نهایت قلب من مهبای تو
ای حریم عاقلانت عشق محض/در کمین عارفان شهبای تو
مرده شد روح من از آلودگی/ای که عالم جملگی اهبای تو
قلب عاشق هم چرا محزون بود/تا که باشد حوریان احبای تو
بر دلم دستی و بر چشم، پا بنه/تا شوم بر درگهت محبای تو
شاعر:عظیم اکبری راد