در سوگ آفتاب
13 خرداد 1395 توسط پرهیزگار
در سوگ آفتاب
زمین از ناله آتشفشان هوشیار خواهد شد
بگو با بوی خون این شهر هم بیدار خواهد شد
دلیری نیمه شب برخاست با می غسل مردی کرد
به می افسانه ای پرداخت با نی فصل مردی کرد
خم می را به نی ها ریخت تانامش خمینی شد
نی اش را نینوا بنواخت تا شورش حسینی شد
شفق ،تاراج اندوهیم وتنها نام می ماند
بگو با مرگ مردی قصه بی فرجام می ماند
کمانداران مردی تا سحر آسودگی هرگز
هجوم خیل شب در صبحدم نا کام می ماند. عباس یکرنگی