آجرک الله یا بقیه الله ...
شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجری نوشته اند .
در کيفيت وفات آن امام بزرگوار آمده است : فرزند عبيدالله بن خاقان گويد روزی برای پدرم ( که وزير معتمد عباسی بود )
خبر آوردند که ابن الرضا - يعنی حضرت امام حسن عسکری - رنجور شده ، پدرم به سرعت تمام نزد خليفه رفت
و خبر را به خليفه داد .
خليفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد .
يکی از ايشان نحرير خادم بود که از محرمان خاص خليفه بود ، امر کرد ايشان را که پيوسته ملازم خانه آن حضرت باشند
، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند . و طبيبی را مقرر کرد که هر بامداد و پسين نزد آن حضرت برود ،
و از احوال او آگاه شود . بعد از دو روز برای پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است ،
و ضعف بر او مستولی گرديده . پس بامداد سوار شد ، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - که عموما اطبای مسيحی و يهودی
در آن زمان بودند - امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضی القضات ( داور داوران ) را طلبيد و گفت
ده نفر از علمای مشهور را حاضر گردان که پيوسته نزد آن حضرت باشند
و اين کارها را برای آن مي کردند که آن زهری که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند
که آن حضرت به مرگ خود از دنيا رفته ، پيوسته ايشان ملازم خانه آن حضرت بودند
تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربيع الاول سال 260 ه . ق آن امام مظلوم در سن 29سالگی
از دار فانی به سرای باقی رحلت نمود .
بعد از آن خليفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد ، زيرا شنيده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولی خواهد شد ،
و اهل باطل را منقرض خواهد کرد … تا دو سال تفحص احوال او مي کردند … .
اين جستجوها و پژوهشها نتيجه هراسی بود که معتصم عباسی و خلفای قبل و بعد از او - از طريق روايات مورد اعتمادی که
به حضرت رسول الله (ص ) مي پيوست ، شنيده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکری فرزندی پاک گهر ملقب به
مهدی آخر الزمان - همنام با رسول اکرم (ص ) ولادت خواهد يافت
و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد .
بدين جهت به بهانه های مختلف در خانه حضرت عسکری (ع ) رفت و آمد بسيار مي کردند ،
و جستجو مي نمودند تا از آن فرزند گرامی اثری بيابند و او را نابود سازند .
به راستی داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهيم (ع ) و حضرت موسی (ع ) تکرار مي شد .
حتی قابله هايی را گماشته بودند که در اين کار مهم پی جويی کنند .
اما خداوند متعال حجت خود را از گزند دشمنان و آسيب زمان حفظ کرد ،
و همچنان نگاهداری خواهد کرد تا مأموريت الهی خود را انجام دهد . باری ، علت شهادت آن حضرت را سمی مي دانند
که معتمد عباسی در غذا به آن حضرت خورانيد و بعد ، از کردار زشت خود پشيمان شد .
بناچار اطبای مسيحی و يهودی که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند ،
به ويژه در مأموريتهايی که توطئه قتل امام بزرگواری مانند امام حسن عسکری (ع ) در ميان بود ،
برای معالجه فرستاد .
البته از اين دلسوزيهای ظاهری هدف ديگری داشت ، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقيقت ماجرا بود .
بعد از آگاه شدن شيعيان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکری (ع ) شهر سامره را غبار غم گرفت ،
و از هر سوی صدای ناله و گريه برخاست . مردم آماده سوگواری و تشييع جنازه آن حضرت شدند .
منبع : tebyan.net
نظریات علمای اهل سنت در باره ی امام زمان روحی فداه
امام زمان بحثی است كه درهمه ادیان و مذاهب مطرح است. و همگی منتظر یك منجی هستند البته برخی تصور می كنند كه در اسلام فقط شیعه است كه این گونه به امام مهدی علیه السلام اعتقاد دارند . حال اینكه اهل تسنن نیز به وجود امام زمان(عج) معتقدند . حال نظرات برخی از علمای آنها را بیان می نماییم.
1- ابن حَجَر هَیتَمی شافعی:
ابوالقاسم، محمد، الحجة، او پس از درگذشت پدرش پنج ساله بود. خداوند در همین سن، به او ” حكمت ربّانی” را عطا كرد. او را ” قائم منتظر” گویند. اخبار متواتِرَه رسیده است كه مهدی (ع ) از این امت است. و عیسی (ع) از آسمان فرود خواهد آمد، و پشت سر مهدی (ع ) نماز خواهد خواند.(1)
2- عمادالدین ابن كُثَیر دمشقی:
مقصود از پرچمهای سیاه( كه در روایات مهدی (ع ) ذكر شده است) ، پرچمهای سیاهی نیست كه ابومسلم خراسانی برافراشت، و دولت بنی امیه را ساقط كرد، بلكه مقصود، پرچمهای سیاهی است كه یاران مهدی (ع ) خواهند آورد.(2)
3- ابن ابی الحدید مدائنی:
میان همه فِرَقِ مسلمین اتفاق قطعی است، كه عمردنیا، و احكام و تكالیف پایان نمی پذیرد، مگر پس از ظهور مهدی.(3)
4- صدر الدین قونیوی:
پس از مرگ من، آنچه از كتابهایم كه درباره طب و حكمت است، و همچنین كتابهای فلسفه و فلاسفه، همه را بفروشید، و پول آن را به فقرا صدقه بدهید. و كتابهای تفسیر و حدیث و تصوف را در كتابخانه نگاه دارید. در شب اول مرگ من، هفتاد هزار بار كلمه توحید( لا اله الا الله ) را بخوانید، و سلام مرا به مهدی (ع) برسانید.(4)
5- محمد بن بدرالدین رومی:
خداوند، به وسیله حضرت محمد(ص) نبوت تشریعی را ختم كرد، و دیگر تا روز قیامت پیامبری نخواهد آمد. همچنین خدا، به وسیله فرزند صالح پیامبر،همو كه دارای نام پیامبر(محمد) و كینه پیامبر( ابوالقاسم) است، ولایت تامه، و امامت عامه را ختم خواهد كرد. و این ولی، همان كس است كه مژده داده اند كه زمین را چنانكه از جور و ستم لبریز شده باشد، از عدل و داد لبریز بسازد. و ظهور او به ناگهان اتفاق بیفتد.
خداوندا! این همه پریشانی و گرفتاری را، از این امت، به بركت ظهور و حضور او، برطرف فرما! اِنَّهُم یرَونَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً . كسانی ظهور او را بعید و ناشدنی می پندارند و ما آن را شدنی و نزدیك می دانیم.(5)
6- جلال الدین سیوطی:
احمد حَنبَل، و ابوعیسی تِرمِذی، و حافظ سلیمان بن احمد طَبَرانی، همه ، با اسنادی كه خود دارند، روایت كرده اند از عبدالله حرث زَبیدی، از پیامبراكرم(ص) كه فرمود:” مردمان از مشرق زمین ( ایران) خروج كنند، و مقدمات حكومت مهدی را فراهم سازند". این مردم، همان كسانند كه با پرچمهای سیاه، از ایران ، بیرون خواهند آمد، و در حدیث ذكر شده اند و اینها هستند كه پیامبر(ص) امر كرده است همه مردم را كه با امیر آنان، یعنی: مهدی علیه السلام بیعت كنند.(6)
7- شیخ عبدالحق دهلوی:
احادیث بسیاری كه به حد تواتر رسیده است وارد شده، كه مهدی (ع ) از اهل بیت پیامبر(ص ) است و از اولاد فاطمه (س) است .(7)
8- شیخ ابوالعرفان صَبّان :
اخبار و احادیث، از پیامبر (ص)، به حد تواتر نقل شده است كه مهدی ظهور خواهد كرد. او از اهل بیت پیامبر( ص) است. او زمین را از عدل و داد پر خواهد كرد.(8)
9- ابوالفوز محمد امین بغدادی:
آنچه مورد اتفاق نظرعلماء است، این است كه مهدی (ع ) قائم آخرالزمان است. و او زمین را از عدل و داد می آكند. احادیث درباره مهدی (ع ) و ظهور او بسیار است.(9)
10- شیخ منصور علی ناصیف:
باب هفتم، درباره خلیفه مهدی- رضی الله عنه- در میان علمای سلف و خلف مشهور است، كه در آخرالزمان، به - حتم و یقین- مردی از اهل بیت پیامبر( ص ) ، كه نام او مهدی است، ظهور خواهد كرد. او بر همه كشورهای اسلامی استیلا خواهد یافت. مسلمانان همه پیرو او خواهند شد. او به عدالت رفتار می كند، و دین را قوت می بخشد. آنگاه دَجّال پیدا می شود. عیسی مسیح (ع ) از آسمان فرود می آید و دجال را می كشد، یا با مهدی در كشتن دجال همكاری می كند. سخنان و احادیث پیامبر (ص) درباره مهدی را، جماعتی از نیكان اصحاب پیامبر، نقل كرده اند و آن احادیث را بزرگان محدثین، در كتابهای خود، با اسناد و مدارك، گرد آورده اند. محدثان بزرگی مانند ابوداود، و ترمذی ، و ابن ماجَه، و طَبَرانی و ابویعلی، و بَزّار و امام احمد حَنبَل و حاكم نیشابوری - رَضی اللهُ عَنهُم اَجمَعین- جزء ناقلان احادیث مهدی هستند… این است عقیده اهل سنت، از سلف تا خلف.(10)
11- شیخ محمد عبده:
خاص و عام می دانند، كه در اخبار و احادیث، ضمن شمردن علائم قیام قیامت، آمده است كه مردی از اهل بیت پیامبر(ص) خروج می كند، كه نام او مهدی(ع) است. او زمین را، پس از آنكه از جور و بیداد آكنده باشد، از عدل و داد آكنده می سازد . در آخر ایام او، عیسای مریم(ع) از آسمان فرود می آید ، جِزیه را برمی دارد، صلیب را می شكند، و دجّال را می كشد.(11)
12- احمد امین مصری:
اهل سنت نیز، به مهدی (ع ) و مسئله مهدی یقیناً ایمان دارند.(12)
پی نوشتها:
1- المهدی الموعود، ج1، ص 200.
2- همان، ج 2، ص 72.
3- شرح نهج البلاغه، ج 2، ص535.
4- الامام الثانی عشر، ص 78، پانوشت.
5- طرازُ البُردَة، شرح قصیده برده بوصیری، از كتاب ” الامام الثانی عشر"، ص 77، پانوشت.
6- ” العرف الوردی"، از ” المهدی الموعود…” ، ج 2، ص 72.
7- ” اللمعات"، نقل از: ” منتخب الاثر"، ص 3، از حاشیه ” صخیح ترمذی"، ج 2، ص 46، چاپ دهلی ( 1342 ه.ق)
8- ” اسعاف الراغبین"، ج 2، ص 140، چاپ مصر(1312 ه.ق) .
9- ” سبائك الذهب فی معرفة قبائل العرب” ، ص 78.
10- غایة المامول، ج 5، صص 632 و 381.
11- تفسیر ” المنار"، ج6، ص 57.
12- ” المهدی المنتظر و العقل"، تالیف شیخ محمد جواد مغنیه لبنانی ، ص59
بخشی از سخنرانی حاج اقا پناهیان در رابطه با امام شناسی کلیک کنید
اسباب شیوع حسادت در بانوان
اسباب شیوع حسادت در بانوان
1- تغییر موقعیت اجتماعی بانوان:یکی از جالبترین جنبه های حسادت این است که در دنیای مدرن امروز، این حس به طور فزاینده ای متداول شده است. علی رغم اینکه این حس میتواند تا حدی مانند یک بیماری عمل کند، اما در واقع بیماری نیست و واگیر هم ندارد. ولی حسادت در دنیای امروز رایج تر از گذشته شده است.علت آن از چند دهه گذشته شروع شده وتا کنون، بانوان شاهد تغییر چشمگیر موقعیت اجتماعی زنان ساکن در کشورهای پیشرفته بوده اند. وبانوان ما هم گمان می کنند در حال حاضر بیش از هر زمان دیگری در تاریخ ،میتوانند بر اساس شایستگیهای خودشان به پیشرفت و موفقیتی درخور دست یابندولی هنوز احساس نا امنی، محدودیت و ترس میکنند؟ زیرا با به دست آوردن قدرت انتخاب، احتمال شکست هم بیشتر میشودواین حقیقت ساده، یعنی اینکه درموقع بروزحسادت تمرکز دربانوان کم شده وقدرت انتخاب مصیر درست در او کم می گردد،دارای قدرت مؤثری است که میتواند فرد حسود را از چنگال شرورانه حسادت نجات دهد. وباید برای به دست آوردن نیرو ی لازم جهت موفقیت به سختی کار وتلاش علمی وایمانی وفکری وجسمی کرد.
2- زندگی مدرنیته وتهاجم فرهنگی وتهدید امنیت اخلاقی خانواده ها: با توجه به هجمه تهاجم فرهنگی دشمنان وبه تبع آن مدل لباسها وموها وطرز آرایش بانوان وبدتر از آن رقابت در عرض اندامها موجب بوجود آمدن رقیبهای حقیقی ومجازی در زندگی مشترک خنواده ها باعث بروز ناهنجاریها از جمله حسادت وبویژه در بین بانوان گردیده است ودر این میان زنان بجای حفظ ایمان وتقوا وبکارگیری شیوه های صحیح همسر داری در اثر رفتارهای ناشی از حسد دچار خسارات وزیانهای زیادی می شوند ودر این بین محققان متوجه شدند حسادت آن چنان باعث حواسپرتی و پریشانی زنان میشود که آنها نمیتوانند اهداف خاصی را شناسایی کنند و قابلیت بینایی آنها دست خوش تغییر میشودوبسیاری از مسائل که باید به دقت ملاحظه وتصمیم جدی وبه موقع اتخاذ گردد با اشتباه ودر انتخاب مواجه می شود.
محققان معتقدند نتایج تحقیقات آنها اطلاعات عمیقی را در مورد روابط اجتماعی و قدرت درک و احساس انسانها فاش میکند. دانشمندان متوجه شدند احساسات در روابط اجتماعی میتوانند روی سلامت جسمی و روحی انسان موثر باشند ، و به نظر میرسد احساسات اجتماعی میتوانند روی آن چه که زنان میبینندنیز تاثیر زیادی داشته باشد این حالت یعنی رابطه بین حسادت و نابینایی احساسی زمانی در بین زنان اتفاق میافتاد که توجه همسران آنها به زنان دیگر جلب می شود واین مسئله ای است که بدحجابی زنان وفرم آرایش وپوشش آنها بیشترین عامل جلب توجه مردان است واین اولین زنگ خطر برای سلامت جسم وروح خود زنان است که خود عامل آنند.
3-احساس مالکیت وحسادت در بانوان :حسادت می تواند خود را در رقابتی پایدار و یا در کناره گیری از همه رقابتها آشکار سازد. بین مردان حسادت بیشتر جنبه رقابت دارد و رقابت آنها در مسایل خارج از مالکیت مشاهده می شود. اما به نظر می رسد که حسادت در زنان شکل دیگری به خود گرفته و آنها بیشتر نسبت به مقوله هایی به شدت تحریک می شوند که تصور می کنند تحت مالکیت آنهاست و یا می خواهند با تلاش خود آن را تحت کنترل و مالکیت خود قرار دهند احساسی که گاه زنان را بدان جهت سوق می دهد که در مورد تمام روابط و مناسبات همسرشان حساس شده و حتی همسرشان را به خاطر ارتباط صمیمانه با محارم خویش (مادر و خواهر و ..) مورد بازخواست قرار می دهند. یعنی به نوعی همسرشان را مختص خود می خواهند و دوست ندارند او با هیچ زن دیگری در سطحی ترین روابط قرار گیرد. این حس همان حسی است که عمدتا باعث ایجاد اختلاف و کشمکش بین عروسها ودیگر بستگان همسر می شودکه با توسعه ارتباطات زندگی عصر حاضر،که گسترش هم یافته بحث حسادت نیز شیوع بیشتری پیداکرده است واین حس حب تملک در بانوان با حس غیرت درمردان تقریباً معادل است .
4-چشم و هم چشمی :چشم و هم چشمی و رقابت بر سر تامین تجملات زندگی و .. سبب دیگر شیوع حسادت در زندگی های امروزی است ،علی رغم توصیه دین اسلام وبزرگان اخلاق ومقام معظم رهبری بر ساده زیستی وپرهیز از گرایش به تجملات زندگی؛ رواج هم یافته است، که موجب بروز مشکلات فراوان اخلاقی ورفتاری مثل حسادت می شود.
بزودی راه درمان بیان خواهدشد انشاءالله
آموزه های اخلاقی اسلام در مورد پژوهش
شکي نيست که تحقيق و پژوهش علمي در اسلام اهميت بسيار فراواني دارد و پرواضح است که افکار، انديشهها و آثار محققان و پژوهشگران هر جامعه زير ساختهاي علمي آن جامعه را تشکيل داده، بناهاي علمي و نتايج عملي و تجربي فراواني به همراه دارد. از اين رو، اگر محققان و پژوهشگران ارزشهاي خوب و پسنديده اخلاقي را با مسائل پژوهشي خود همراه کنند؛ زير ساختهاي علمي جامعه اثرات و نتايج مثبت و هميشگي خواهند داشت و اگر خداي ناکرده با امور غير ارزشي و غير اخلاقي همراه شوند؛ نتايج منفي و ناپسند به دنبال خواهند داشت؛ به همين جهت در اين يادداشت به برخي از آموزههاي اخلاقي اسلام درباره پژوهش اشاره ميشود.
1. انگيزه الهي
نخستين مسالهاي که شايسته و بايسته است پژوهشگران به آن توجه کنند اين است که نيت و انگيزه خود را براي خدا خالص کنند و به خاطر جلب رضاي خدا و تقرب به درگاه او تحقيق و پژوهشي انجام دهند.
زيرا ميدانيم که بر اساس نظام اخلاقي اسلام، نيت و انگيزه، به اندازه عمل و بلکه بيشتر از آن اهميت دارد و به همين دليل پيامبر اکرم (ص) فرمود: نيت مومن بهتر از عمل اوست (بحارالانوار ج 70 ص 186) و در جاي ديگر فرمود: ارزش اعمال بستگي به نيت ها دارد و بهره هر کس از عملش مطابق نيت اوست، کسي که به خاطر خدا و پيامبر هجرت کند هجرت به سوي خدا و پيامبر کرده است و کسي که به خاطر رسيدن به مال دنيا يا به دست آوردن همسري هجرت کند بهرهاش همان چيزي است که به سوي آن هجرت کرده است. (مستدرک الوسائل ج 1 ص 90)
ماهيت هر عملي با توجه به نيتي که فرد در انجام آن داشته مشخص ميشود، زيرا اعمال ما، تنها جنبه ظاهري و دنيوي ندارند بلکه متشکل از ظاهر و باطن هستند، به همين جهت، براي ارزشگذاري کاري، تنها ظاهرِ خوب کفايت نميکند بلکه بايد باطن آن کار و شخص انجام دهنده آن نيز خوب و پسنديده باشد. به بيان روشنتر در ديدگاه اسلام تنها عملي ماندگار و ابدي خواهد شد که با انگيزه الهي و پيروي از او انجام شود لذا براي اينکه تحقيق و پژوهش ما حقيقتا ارزشمند گردد و ما را به سعادت و کمال حقيقي رهنمون سازد نيازمند همراهي با انگيزه الهي و اخلاص در عمل است.
همچنين اگر قصد و نيت الهي و اخروي همراه تحقيق و پژوهش باشد، اجر و پاداش آن، مضاعف خواهد شد.
امام علي عليهالسلام فرمود: عطاياي الهي به اندازه نيت انسان است. (نهجالبلاغه / نامه 31)
ذکر اين نکته ضروري است که اگر تحقيق و پژوهش به انگيزه ديگري مانند انگيزههاي ثروت، قدرت و مانند آن صورت پذيرد هر چند ممکن است مدتي دنياي ما و ديگران را آباد کند اما چون در راستاي زندگي حقيقي ما نيست فاقد ارزش حقيقي همه جانبه خواهد بود و سود معنوي براي پژوهشگر نخواهد داشت.
2. توکل
از آموزههاي اخلاقي اسلام، فضيلت توکل است که بر محققين و پژوهشگران شايسته و بايسته است در همه امور زندگي خود از جمله در تحقيقات و پژوهشهاي علمي، بر خدا توکل کنند.
توکّل از مادّه وکالت و به معناى سپردن کارها به خدا و اعتماد به لطف اوست و پرواضح است که به معناى دست کشيدن از تلاش و کوشش نيست بلکه انسان تا آنجا که در توان دارد بايد تلاش کند و منزلگاهها را يکى بعد از ديگرى با تمام توان بپيمايد، امّا آنچه از توان او بيرون است به خدا واگذارد و از الطاف جليّه و خفيّه او مدد بطلبد.
امام علي (ع) فرمود: کسى که بر خدا توکّل کند مشکلات در برابر او خاضع، و اسباب براى او سهل و آسان مىگردد. (غررالحکم حديث 9028)
و نيز فرمود: کسى که توکّل بر خدا کند شبهات براى او روشن مىشود. (غرر الحکم حديث 8985)
3. احترام به پژوهشگران سابق
پژوهشهاي نو و جديد ـ در حقيقت ـ نتيجه و محصول زحمات و پژوهشهاي پيشينان و دانشمندان گذشته است. پژوهشگران و محققان در هر دورهاي با بهرهگيري از يافتهها و پژوهشهاي محققان گذشته ميکوشند تا کاروان علم و دانش و انديشه را پيش ببرند و افقهاي جديدتري به روي خود و بشريت بگشايند. به همين جهت بر هر محقق و پژوهشگر شايسته و بايسته اخلاقي است که از دانشمندان و علماي گذشته به نيکي ياد کرده و زحمات و تلاشهاي آنها را فراموش نکند و به تعبير ديگر مراتب اساتيد را مراعات نمايد؛ زيرا دانشمندان و محققان اسبق، اساتيدِ پژوهشگران سابق بودند و پژوهشگران سابق نيز اساتيد و راهنمايانِ انديشوران امروز .
پيامبر اکرم (ص) فرمود: هرکس عالم و دانشمندي را گرامي بدارد مرا گرامي داشته و هر کس مرا گرامي بدارد خدا را گرامي داشته است… (جامع الاخبار ص 39)
4. شهامت و شجاعت در پژوهش
محقق و پژوهشگر بايد در انجام پژوهش و تحقيقات علمي با شهامت و شجاعت قدم برداشته و نبايد به دليل ترس از ناتواني يا ترس از مشکلات احتمالي يا امکانات کم و …. از انجام کارهاي بزرگ خودداري کند. اين مساله تا جايي مهم و اساسي است که از مشورت با شخص ترسو نهي شده است. امام علي (ع) فرمود: هرگز با انسان ترسو مشورت نکن چرا که تو را از کارهاى مهم باز مىدارد، و موضوعات کوچک را در نظر تو بزرگ جلوه مىدهد. (غرر الحکم حديث 10349)
از طرفي ديگر پژوهشگر بايد شجاعانه دنبال حق و حقيقت باشد و بعد از رسيدن به نتيجه ـ به خاطر اينکه ممکن است بسياري از افراد آن را نپذيرند ـ از مطرح کردن آن نهراسيده و با شجاعت و شهامت از نظريه خود دفاع کند.
امام علي (ع) فرمود: شجاعت زينت است و ترس عيب است. (شرح غرر الحکم ج 7 ص 171)
5. امانتداري
امانتداري در پژوهش و تأليف، رکن مهمي از حيات علمي و تحقيقي يک جامعه است. هر پژوهشگري اخلاقاً موظف است منبع و مدرک هر مطلبي را که نقل کرده ذکر کند.
همچنين امانتداري در تحقيق و پژوهش اقتضا ميکند که در نقلقولها و يا در استنادها به سخن ديگران از قطعه کردن مطالب ـ که مخل مراد کامل آن نقل است ـ پرهيز شود.
امام صادق (ع) فرمود: خداوند هيچ پيامبرى را مبعوث نکرد، مگر اين که راست گويى و اداء امانت نسبت به نيکوکار و بدکار جزو تعليمات او بود. (کافي ج 2 ص 104)
همچنين فرمود: نگاه به رکوع و سجود طولانى افراد نکنيد (و تنها آن را نشانه ديانت آنها ندانيد) چرا که اين چيزى است که ممکن است به آن، عادت کرده باشد، و هرگاه آن را ترک کند، نگران مىشود ولى نگاه به راستگويى و امانتداري آنها کنيد. (کافي ج 2 ص 105)
صفحات: 1· 2
.
«الَّذِینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعِیفاً»
آنان که ایمان دارند در راه خدا پیکار میکنند و آنان که کفر میورزند در راه طاغوت. پس با یاران شیطان بجنگید که محققاً کید شیطان سست و ضعیف است. نساء/ 76
احکام پول شادباش عروسی ها
آیا پولی که در عروسی به عنوان شاد باش می گیرند حرام است؟ درصورت حرمت با ان چه باید کرد؟
شرح سوال:
موقع رقصیدن عروس و داماد ، مهمانان به عنوان شاد باش به انها پول می دهند و عروس و داماد نمی دانستند که این پول حرام است پس از عروسی متوجه شده اند حال این پول حرام را چه کار باید کرد؟(نمی خواهند پول حرام وارد زندگیشان شوند) آیا میتوان به عنوان صدقه رد کرد؟ آیا به این پول خمس تعلق می گیرد؟
پولی که به عنوان شادباش دریافت می شود دو صورت دارد :
1- اگر در ازای رقص باشد دریافت ان حرام است و در صوررتی که صاحبان ان را می شناسند باید برگردانند اما اگر از پیدا کردن صاحبان آنها مایوس هستند از طرف صاحبش به فقیر صدقه بدهند و برای این کار از حاکم شرع ( مرجع تقلید) اجازه بگیرند.
2- اگر به عنوان هدیه به عروس و داماد یا دیگر افراد باشد ، در اینصورت دریافت ان حرام نیست .
پاسخ مراجع عظام نسبت به این سوال این چنین است:
حضرت ایه الله العظمی خامنه ای مدظله العالی
ج 1) شاباش اگر در مقابل رقص حرام باشد.جایز نیست و در هر صورت اگر صاحبان آنها را می شناسند باید به صاحبان آنها برگردانند و اگر از پیدا کردن صاحبان آنها مایوس هستند از طرف صاحبش به فقیر صدقه بدهید و برای این کار بنابر احتیاط واجب از حاکم شرع اذن لگیرند.
ج2) خمس ندارد
حضرت آیه الله سیستانی مد ظله العالی
گرفتن پول حرام نیست هر چند رقص آنها جلوی دیگران حرام است و این پول خمس دارد
حضرت آیه الله العظمی مکارم شیرازی مدظله العالی
اگر شاباش را در برابر رقص بدهند اشکال دارد و چنانچه مقدار ان را می دانید و صاحبان ان را می شناسید آن را برگردانید
حضرت آیه الله العظمی نوری همدانی مد ظله العالی
در صورتی که پول در ازای رقص باشد دریافت ان حرام است ودر صورتی که صاحبان آن را می شناسند باید به آنها برگردانند.
گوشه هایی از فضایل اخلاقی امام کاظم علیه السلام
الف)مشورت با غلامان و احترام به آن ها
حسن بن جهم مي گويد: در محضر امام رضا (ع) بوديم، سخن از امام کاظم(ع) به ميان آمد، امام رضا (ع) فرمود: با اين که عقل هاي مردم قابل مقايسه ي منطقي با عقل پدرم (امام کاظم) نبود، گاهي با غلامان سياه خود در امور مختلف، مشورت مي کرد و به رأي و فکر آن ها احترام مي گذاشت.
شخصي به پدرم گفت: آيا با غلامان سياه مشورت مي کني؟!
در پاسخ فرمود: «ان الله تبارک و تعالي ربما فتح علي لسانه؛(1) همانا خداوند متعال چه بسا راه حل مشکلي را بر زبان همان غلام سياه بگشايد.»
ب)صلابت و عزت نفس در برابر ترفند هارون
يکي از خصلت ها و روش هاي رفتاري امام کاظم(ع) حفظ صلابت و عزت اسلامي بود، او هرگز به خواري و ذلت تن در نداد، تا آن جا که مرگ با عزت را بر زندگي ذلت بار ترجيح داد. سرگذشت هاي جالب زير گفته ي ما را اثبات مي کند:
1- در آن هنگام که امام کاظم(ع) در زندان، در شرايط سخت بود، هارون، وزيرش يحيي بن خالد برمکي را طلبيد و به او چنين دستور داد: به زندان برو و موسي بن جعفر(ع) را از غل و زنجير آزاد کن و سلام مرا به او برسان و به او بگو: پسرعمويت (هارون) مي گويد: من قبلا سوگند ياد کرده ام که تو را آزاد نسازم تا اقرار کني که با من رفتار بدي کرده اي و از من درخواست عفو از گذشته نمايي، اقرار تو موجب ننگ براي تو نيست و درخواست تو از من، موجب نقص و عيب تو نخواهد بود. اين پيام رسان من، يحيي بن خالد، مورد اطمينان من و وزير من است، از او درخواست عفو کن تا مرا از ذمه ي سوگند برهاند، آن گاه به سلامت هر کجا خواهي برو.
امام کاظم (ع) به يحيي چنين گفت: اي ابا علي! مرگ من فرارسيده و بيش از يک هفته، بيشتر در اين دنيا نخواهم ماند، از جانب من به هارون بگو: روز جمعه فرستاده ي من نزد تو مي آيد و آن چه را در مورد وفات من ديده، به تو خبر مي دهد و تو به زودي در فرداي قيامت در پيش گاه عدل الهي زانو بر زمين زده و در آن جا روشن مي شود که ظالم و ستم گر کيست؟(2)
2- در آن هنگام که امام کاظم (ع) در زندان هاي تاريک هارون به سر مي برد، يکي از آشنايان براي امام چنين پيام داد: اگر براي فلاني نامه بنويسي تا با هارون در مورد آزادي تو صحبت کند، کارساز است.
امام کاظم(ع) جواب داد: پدرم از پدران خود و آن ها از پيامبر (ص) نقل کرده اند که خداوند به حضرت داود (ع) وحي کرد: همانا هيچ بنده اي از بندگانم به شخصي جز من تکيه نکرد، مگر اين که اسباب (نعمت هاي) آسمان را از او بريدم، و زمين را در زير پايش براي فرو رفتنش در کام زمين، سست کردم.(3)
ج)نهي از منکر امام کاظم (ع) و پشيماني گنه کار
روزي امام کاظم (ع) از کوچه اي عبور مي کرد، صداي ساز و آواز از در خانه اي به گوشش رسيد، در همين لحظه کنيزي از آن خانه براي ريختن زباله، بيرون آمد، امام به او فرمود: صاحب اين خانه بنده است يا آزاد، به عبارت ديگر، غلام است يا ارباب؟
کنيز گفت: او آزاد است.
امام کاظم (ع): راست گفتي، آزاد است که اين گونه آشکارا گناه مي کند، اگر بنده بود از مولاي خود مي ترسيد و گناه نمي کرد.
همين گفت و گو باعث شد که کنيز ديرتر به خانه بازگردد. به همين دليل صاحب خانه به نام بشر از کنيز پرسيد: چرا دير آمدي؟
کنيز در پاسخ گفت: شخصي از اين جا عبور مي کرد، از من پرسيد: صاحب اين خانه بنده است يا آزاد، گفت: اگر بنده بود از آقاي خود مي ترسيد.
همين پيام آن چنان بشر را دگرگون کرد که همان لحظه با پاي برهنه از خانه بيرون آمد و به دنبال آن آقا به راه افتاد. ناگاه ديد امام کاظم (ع) است، معذرت خواست و همان جا توبه کرد و با چشم گريان به خانه اش بازگشت. از آن پس هرگز دنبال گناه و انحراف نرفت و از پارسايان معروف عصر خود شد، و چون هنگام توبه پا برهنه بود، به او «بشر حافي» لقب دادند.(4)
د)آراستگي امام براي همسر
حسن بن جهم مي گويد: امام کاظم (ع) را ديدم که محاسنش را رنگ کرده بود و بسيار آراسته به نظر مي رسيد، پرسيدم: فدايت شوم چرا محاسنت را رنگ کرده اي؟
در پاسخ فرمود: آراستگي و آمادگي، بر حفظ عفت زن مي افزايد. همانا بعضي از زن ها به دليل آن که شوهرانشان به مسئله ي نظافت و آرايش بي اعتنا هستند، از مرز عفت خارج مي شوند. سپس فرمود: آيا دوست داري همسرت را آن گونه بنگري که او تو را آن گونه (ژوليده و نامرتب) بنگرد؟
عرض کردم: نه.
فرمود: زن نيز دوست ندارد، تو را ژوليده بنگرد. سپس افزود: «من اخلاق الانبياء التنظف و التطيب و حلق الشعر؛ (5) از اخلاق پيامبران، پاکيزگي و خوش بويي و زدودن موهاي اضافي بدن است.»
شخصيت امام
امام موسي کاظم (ع) در ميان شخصيت هاي علوي موجود در آن زمان از نظر علم و تقوا و زهد و عبادت، سرآمد روزگار خويش به شمار مي آمد.
شيخ مفيد در اين باره مي گويد: ابوالحسن موسي (ع) پرستنده ترين، سخي ترين و باشخصيت ترين اهل زمان خود بود.(6)
ابن ابي الحديد درباره ي آن حضرت چنين مي نويسد: فقاهت، ديانت، عبادت، بردباري و شکيبايي، همه در آن حضرت جمع بود.(7)
يعقوبي، مورخ شهير، در اين باره مي نويسد: موسي بن جعفر (ع) عابدترين مردم زمان خود بود. آن حضرت از صالحان، عابدان، سخاوت مندان و بردباران بود و شخصيتي بس بزرگ داشت.(8)
آن چه از سجاياي امام (ع) بيش از همه نبود و نماياين داشت، کرم و سخاوت او بود که ضرب المثل شده است. از جمله خصايص ديگر آن حضرت، زهد و عبادت ايشان است. امام کاظم (ع) سال هاي متمادي در زندان به سر برد و در تمام اين مدت به عبادت خدا مشغول بود، به طوري که بسياري از زندان بانان او تحت تأثير جاذبه ي معنوي وي قرار مي گرفتند.
پي نوشت :
1- ميزان الحکمه، ج5، ص 211.
2- مناقب آل ابيطالب، ج4، ص 290.
3-تاريخ يعقوبي، طبق نقل الائمه الاثنا عشر (هاشم معروف)، ج 2، ص 338.
4- محمد محمدي اشتهاردي، پرتوي از زندگي چهارده معصوم (ع)، نگاهي بر زندگي امام کاظم (ع).
5- فروع کافي، ج 5، ص 567.
6- شيخ مفيد، الارشاد، ص 277.
7- شرح نهج البلاغه، ج 15، ص 273.
8- تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 414.
منبع: مجله ي معارف اسلامي شماره 71 /س
بفرمایید روضه ..(یا رقیه ...)
سلام بر تو و عاشوراي بزرگي که در چشمهاي کوچک تو خلاصه شده است.
سلام بر تو که در خنکاي لبخند حسين عليهالسلام رها بودي و پا به پاي آبله، زخمهايش را به جستجو.
سلام بر کوچکي گامهايت؛ به تو و خاطرات در آتش رها ماندهات.
سلام بر تو که آتش، کوتاهتر از دامنت نيافت.
تو را خوبتر از شام غريبان، زينب ميشناسد و تو بهتر از همه، شام غريبان را.
شام غريبان، تو را خوب ميشناسد؛ تورا که آنقدر پدر پدر کردي و «يا عَمَّتِيَ و يا أُخْتَ أَبِي! أيْنَ أَبِي» گفتي تا در روشناي حضور حسين عليهالسلام غوطهور شدي.
سلام بر تو؛ به آن زمان که در هياهوي غبار و سوار، اشک و مشک و ستيغ و تيغ، حسين عليهالسلام را در خلسه و خون و خاکستر رها ديدي.
از اندوه و داغ و دلتنگي، بوي تو به مشامم ميرسد و هرگاه نام تو را مينويسم، هيچ واژهاي را توان توصيف اندوهت نيست.
از کنار شط تا وادي نخله، از مرشاد تا به حلب و از ديد نصراني تا به عسقلان، تو بودي همدم تنهايي بابا.
سلام به تو اي سئوال بزرگ تاريخ! پس از گذشت قرنها آيا آبله پاهايت خوب شدهاست؟
عصر روز سه شنبه در خرابه در کنار حضرت زينب سلام الله عليها نشسته بود. جمعي از کودکان شامي را ديد که در رفت و آمد هستند.
پرسيد: عمه جان! اينان کجا مي روند؟ حضرت زينب سلام الله عليها فرمودند: عزيزم اين ها به خانه هايشان مي روند. پرسيد: عمه! مگر ما خانه نداريم؟ فرمودند: چرا عزيزم، خانه ما در مدينه است. تا نام مدينه را شنيد، خاطرات زيباي همراهي با پدر در ذهن او آمد.
بلافاصله پرسيد: عمه! پدرم کجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل ديگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوي غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسي از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤيا پدر را ديد. سراسيمه از خواب بيدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جويي نمود، به گونه اي که با صداي ناله و گريه او تمام اهل خرابه به شيون و ناله پرداختند.
خبر را به يزيد رساندند، دستور داد سر بريده پدرش را برايش ببرند. رأس مطهر سيدالشهدا را در ميان طَبَق جاي داده، وارد خرابه کردند و مقابل اين دختر قرار دادند. سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر سيدالشهدا را ديد، سر را برداشت و درآغوش کشيد.
بر پيشاني و لبهاي پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: پدر جان چه کسي صورت شما را به خونت رنگين کرد؟ پدر جان چه کسي رگهاي گردنت را بريده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذي أَيتَمَني علي صِغَرِ سِنِّيِ» چه کسي مرا در کودکي يتيم کرد؟ پدر جان يتيم به چه کسي پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان کاش خاک را بالش زير سرم قرار مي دادم، ولي محاسنت را خضاب شده به خونت نمي ديدم.
دختر خردسال حسين عليه السلام آن قدر شيرين زباني کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خيال کردند به خواب رفته. وقتي به سراغ او آمدند، از دنيا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.
نفس المهموم، ص456.